مدیریت رسانه

یک رسانه انقلابی؛ رسانه ای پویا، جذاب، بر مبنای اصول اسلام و در جهت بیداری انسان ها است.

مدیریت رسانه

یک رسانه انقلابی؛ رسانه ای پویا، جذاب، بر مبنای اصول اسلام و در جهت بیداری انسان ها است.

۲۳ مطلب در آبان ۱۳۹۱ ثبت شده است

از آغاز بحران در سوریه برای اینکه رنگ طایفه‌ای به نبردها بدهند، تندرو‌های وهابی و مسلح جنایات وحشتناکی مرتکب می‌شوند و اعدام کودکان، قتل خانواده‌های شیعه، سربریدن آنها را در دستور قرار داده‌اند.

به گزارش فارس ؛ تروریست‌های وهابی مخالف بشار اسد در سوریه «دختر بچه» یک خانواده شیعه را در سوریه به طرز وحشیانه‌ای سر بریدند که جرم وی شیعه بودن او و خانواده‌اش بود.
 
 
 
طبق آمارهای منتشر شده، تروریست‌ها تاکنون 1300 شهروند شیعی را قتل عام کرده‌اند که اکثر کشته شدگان را شهروندان سوری و عراقی تشکیل می‌دهند.
 
چندی پیش «محمد العریفی»، از سرکردگان شناخته شده وهابی در عربستان از تروریست‌ها خواسته بود تا برای تخریب نشدن چهره شورشیان، از انتشار چنین تصاویری خودداری کنند اما حجم جنایات تروریست‌ها آن‌چنان بالاست که هر روز ابعاد جدیدی از جنایات آنها منتشر می‌شوند.
 
وی در صفحه خود در شبکه اجتماعی "توییتر" از تروریست‌های سوریه خواست به حملات تروریستی و کشتار و ایجاد رعب و وحشت در میان مردم سوریه ادامه دهند اما مانع انتشار تصاویر جنایات خود شوند.
 
مرداد ماه امسال نیز روزنامه القدس العربی در خبری از توبیخ فرماندهان گروه‌های مسلح وابسته به گروهک ارتش آزاد توسط ترکیه خبر داد.
 
این منابع اعلام کردند که توبیخ کنندگان، افسران اطلاعاتی ترکیه هستند که در پی انتشار تصاویری ویدئویی، فرماندهان گروه‌های مسلح را توبیخ کرده‌اند زیرا در این تصاویر رفتار وحشیانه عناصر ارتش آزاد در شهر حلب با کسانی دیده می‌شود که حامی دولت هستند؛ کسانی که ربوده و طوری شکنجه شده‌اند که با ادعاها و شعارهای آزادی‌خواهانه و مسالمت‌آمیز آنان تناقض دارد.
 
در مردادماه امسال نیز افراد مسلح در سوریه چندین سوری را به جرم حمایت از نظام به شیوه‌های مختلف و منزجر کننده اعدام کردند که اعدام با بیش از 100 گلوله از فاصله نزدیک و سر بریدن فردی چشم و دست بسته با چاقویی کوچک و به آهستگی [زجرکش] یا پرتاب کردن اجساد حامیان نظام سوریه از ساختمان چند طبقه از جمله این اعدام‌هاست.
 
چندی پیش نیز پایگاه خبری عراق القانون نوشت: فعالان حقوق بشر عراق اعلام کردند که گروه‌های مسلح در سوریه اقدام به اعدام یک کودک شیعه عراقی کردند.
 
بر اساس این گزارش، خانواده این کودک در منطقه سیدة زینب در ریف دمشق ساکن بودند که تروریست‌های مسلح به منزل این خانواده حمله و پس از کشتار تمام اعضای آن، این کودک را اعدام کردند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۱ ، ۲۱:۴۳
سبحان رضائی
بخش «خانواده ایرانی» پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب اسلامی آغاز به‌کار کرد.
توصیه‌های حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به زوج‌های جوان در جلسات عقد، قسمت اصلی صفحه‌ی «خانواده‌ی ایرانی» را تشکیل می‌دهد. دیگر مطالب KHAMENEI.IR مانند گفت‌وگو، مقاله، فیلم، صوت، عکس، اینفوگرافیک و...، راجع به بحث ازدواج و خانواده نیز در این بخش منعکس می‌شود.
این صفحه همزمان با روز خانواده رونمایی شده و از آدرس http://farsi.khamenei.ir/speech-family و یا در صفحه اصلی بخش بیانات در دسترس کاربران قرار دارد.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/21447/smpl.jpg
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۱ ، ۲۰:۲۲
سبحان رضائی

«اعمل لدنیاک کأنّک تعیش ابدا»؛ یعنى برنامه‌ریزى دنیا را فقط براى چند روزه‌ى زندگىِ خودت نکن؛ براى پنجاه سال برنامه‌ریزى کن. این را مسئولان کشور، مسئولان برنامه‌هاى عمومىِ مردمى باید مورد توجهشان قرار بدهند. نگوئیم ما که معلوم نیست پنجاه سال دیگر زنده باشیم، چرا برنامه‌ریزى کنیم. نخیر، جورى برنامه‌ریزى کن که گوئى بناست تا آخر دنیا زنده باشى؛ همچنان که اگر براى خودت و به نفع خود بخواهى برنامه‌ریزى کنى، با چه جدیت و دقتى میکنى، براى نسلهاى آینده هم که تو در آن وقت نیستى، همان جور برنامه‌ریزى کن؛ «اعمل لدنیاک کأنّک تعیش ابدا». نقطه‌ى مقابل هم: «و اعمل لأخرتک کأنّک تموت غدا»؛ براى آخرتت هم جورى عمل کن، مثل اینکه فردا بناست از این دنیا بروى. یعنى هم براى دنیا سنگ تمام بگذار، هم براى آخرت سنگ تمام بگذار. پیشرفت اسلامى، پیشرفت در منطق انقلاب، یعنى این؛ یعنى همه‌جانبه.
بیانات مقام معظم رهبری در اجتماع مردم بجنورد

پادکستی زیبا در همین رابطه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۱ ، ۲۲:۵۲
سبحان رضائی

حسن رحیم پور ازغدی در نشست «سبک زندگی» که در سالن رازی دانشگاه علوم پزشکی تهران برگزار شد به بررسی ابعاد مختلف سبک زندگی پرداخت که متن این سخنرانی به این شرح است:

من چند نکته درباره موضوع جلسه عرض می‌کنم؛ اولا قیدی که مقام معظم رهبری در سخنان خود در رابطه با سبک زندگی آوردند این است که مسئله اصلی فرهنگ‌سازی می باشد و فرهنگ سازی دستوری نیست، البته قوانین و نظامات اجتماعی در آن دخیل هستند، اما مسئله اصلی درونی می‌باشد و هر نوع تغییر اعم از مثبت و منفی در زندگی ناشی از تفکر است.

هر کدام از ما سبکی داریم؛ همچنین هر خانواده‌ای برای خود سبکی دارد که متفاوت از سایر خانواده‌ها می‌باشد. لیکن در این جلسه روی صحبت ما با الگوهای اجتماعی و عمومی است که در واقع برگرفته از تاریخ و مشترکات یک ملت می‌باشد. هم اکنون نسبت به ۵۰ یا ۱۰۰ سال قبل، تنوع در سبک‌های زندگی خیلی بیشتر و پیچیده‌تر شده است و علت آن تفاوت نگر‌ش‌ها به زندگی می‌باشد. نوع آموزش و مناسبات اجتماعی در این باره بسیار موثر است؛ به خصوص ارتباط با سایر فرهنگ‌ها و اینترنت و … .

دو سبک پیشنهادی قدرت ها به جوامع ضعیف

آنچه که ما مدنظر داریم این است که بررسی کنیم طی مدت‌ این ۱۰۰ سال برخی قدرت‌ها به حالات مختلف ملت‌های ضعیف، از جمله ما را تحت سلطه خویش قرار داده‌اند. آنها به ما گفته‌اند که شما می‌توانید از میان دو سبک زندگی که ما ارائه می‌دهیم، یکی را برگزینید.

سبک اول عبارت است از سبک زندگی سنتی؛ یعنی بی توجهی به حقوق مدنی و اجتماعی، انفعال، مذهبی‌گر، خرافه پرستی و … .

سبک دوم، سبک زندگی عرفی یا به عبارتی مدرن و سکولار می‌باشد که این سبک سبکی فعال، متمدن مقید به آداب اجتماعی و عقل‌گرا است.

آنها در مقایسه این دو سبک می‌گویند: هر چه که قدسی است کهنه است و متعلق به قدیم، اما سبک زندگی مدرن مطابق با نیازهای روز می باشد.

از این رهگذر و با مراجعه به کتب علوم اجتماعی که هم اکنون در دانشگاه‌های ما تدریس می‌شود و ساخته و پرداخته مولفان همین قدرت‌هاست، می‌بینیم که آنها برای مقایسه این دو سبک زندگی، هیچ مولفه مشخصی ندارند و در واقع به گونه‌ای بر اساس اصلی جبری و قهری با مسئله برخورد می‌کنند؛ کما اینکه سایر ملت‌ها مجبور به پذیرش این نگرش هستند گرچه بدون دلیل و برپایه‌های عقلی باشد.

چنانچه مارکسیست‌ها در یک دوره‌ای از زمان، بشر را مجبور و چون مومی در دست دوره‌های مختلف تاریخی (کمن‌ها) می‌دانستند. جهان سرمایه‌داری هم‌اکنون همان حرف چپ گراها (مارکسیست‌ها) را بیان می‌کند، اما با شکلی دیگر لیکن به هر صورت باز هم برای زندگی همان دو سبک را پیشنهاد می‌دهد؛ یا مذهبی و عقب ماندگی یا مدرنیته و متمکن.

آنها می‌گویند که حرکت از مذهب به سمت سکولار یک حرکت قابل اجتناب می‌باشد و طبق تفکر ایشان مدرنیزه شدن همان سکولاریزه شدن است؛ به عبارتی تا دین را کنار نگذاریم به جامعه مدرن نخواهیم رسید.

در اینجا مطرح می‌شود که هویت و اختیار انسانی در لابه‌لای این همه جبرگرایی در کجا قرار دارد. آنها در پاسخ به این سوال می‌گویند که شما هویت ثابتی ندارید که بخواهید از آن دفاع بکنید و هویت شما تابع زمان و جامعه شماست.

از نظر آنها اخلاق، ایثار و سایر صفات ممدوح، برای زندگی‌های کهن و قدیمی می‌باشد و آنچه که مدنظر زندگی مدرن است این است که نفس تو در مرکز عالم قرار دارد و همه چیز برای تضمین سود توست؛ حتی اگر هم می‌خواهی به کسی کمک کنی، باید با این بینش باشد که لذت ببری تا به سود لذت دستی یابی.

لیکن نگاه ایشان به اسلام این گونه است که اسلام نیز هم اکنون در حال طی کردن قرون وسطی اروپا می‌باشد؛ اما به علت تقلیدی بودن این حرکت سریع‌تر است.

نکته اول، روش‌ها برای وابسته‌سازی سایر ملل به خودشان چگونه است تا از این طریق بتوانند سبک زندگی مدنظر خویش را به ایشان بقبولانند. مرحله اول این راه، تفکر است.

آنها از طریق رسانه‌ها، آموزش و از همه مهم‌تر با فیلم‌ها و سینما که موثرتر از صدها کتاب است، تفکر خویش را بر سایر جوامع قالب می‌‌کند. آنها می‌خواهند بگویند حد و حدودی برای مسائل جنسی و امور خانواده وجود ندارد و این را از طریق یک فیلم که هیچ‌گونه پایبندی به اصول اخلاقی و رعایت حدو حدود ندارد به بیننده القا می‌کند؛ بی‌آنکه صدها کتاب با آرای مختلف ارائه دهند.

آنها در فیلم‌های خود قهرمان را یک انسان دزد، دروغگو و… نشان می‌دهند، اما آن را چنان نزد مخاطلب می‌قبولانند که در نهایت مخاطب با او همزاد پنداری می کند و خواستار توفیق او می‌شود. همچنین در آن فیلم‌ها گناه عادی سازی می‌شود و سعی می‌شود تا به مخاطب القا شود که انسان با حیوان هیچ تفاوتی ندارد. کل انسان یعنی بدن او و تنها فرق او با سایر حیوانات این است که او توانایی سواری گرفتن از بقیه را دارد.

نکته دوم لازم به ذکر است که سکولار از معرفت شروع می شود بعد به سکولاریزه کردن علم می‌پردازد و سپس کم کم حقوق را سکولار کرده و دین را حذف می‌کند و می‌گوید: انسان هر چه دارد حق است و تکلیفی بر او نیست. سبک زندگی مبتنی بر مبدا و معاد دقیقا نقطه مقابل سبک زندگی غیر مبتنی بر مبدا و معاد است، اما قضیه به همین جا ختم نمی‌شود؛ چون این تفاوت در مسائل بسیار مختلفی خود را بروز می‌دهد.

«ما در واقعیت مشکل داریم؛ موضوع ما ربطی به بیرون ندارد» این جمله مقام معظم رهبری بود. وی در آن توضیح می دهند که ما پس از انقلاب در عرصه‌های خارجی یعنی سخت‌افزارها اعم از هسته‌ای شدن و… پیشرفت داشتیم لیکن در اصل و در واقعیت که همان متن زندگی می‌باشد، پیشرفت چندانی نکرده ایم؛ به راحتی می‌بینید که دختر و پسر جامعه به یکدیگر دروغ می‌گویند و خانواده ‌های ایشان نیز به راحتی به یکدیگر دورغ می‌گویند.

همچنین طبق روایات داریم که نظام اسلامی عاری از هر گونه خشنونت و اضطراب است، اما به جامعه خود که می نگریم سرشار از خشونت و اضطراب است که مثال بارز آن مشکلات ما در امر راهنمایی و رانندگی است.

تفسیر صرفا دنیوی در برابر تفسیر صرفا دینی قرار دارد، اما این تفکر، تفکری نیست که اسلام آن را بپذیرید؛ بلکه این تفکر، تفکری مسیحی است که می گفت: آنچه علمی است، الهی نیست و آنجه الهی است علمی نیست.

این نوع نگرش، در مرحله دوم در نهادهای اجتماعی تأثیر می‌گذارد و نتیجه آن این می‌شود که نهادها در جامعه صرفا دینی یا صرفا دنیوی می‌شوند، اما این مورد پذیرش اسلام نیست؛ زیرا دین در موازات سایر نهادها نهاد جدایی نیست بلکه به صورت اصل و قانون و نسبت به سایر نهادها عام می‌باشد.

در اسلام هیچ امری نیست که صرفا دنیوی و یا صرفا دینی باشد. برای مثال، نماز که در منظر اول یک امر کاملا عبادی می‌باشد در درون خود امری دنیوی نیز بوده و آثار آن در دنیا کاملا مشهود است.

همچنین وارد مسائلی مانند محرمات مکاسب و حرمت شراب و… می‌شویم، می‌بینیم که علی‌رغم اینکه دین آنها را حرام داشته است، از لحاظ دنیوی نیز به ضرر بشر بوده و قابل پذیرش نیست. به‌طوری که بنده در یک جلسه برون مرزی هنگامی که احکام اسلام را پیگیری می کردم به قدری اجتماعی و ناظر بر دنیا بود که از من پرسیده می‌شد، اینها از متن دین است؟ علت این تعجب و پرسش این بود که کلیسا دینداری را منوط به ترک دنیا می‌کرد و ترک دنیا دار بود بی‌دین فرض می‌کرد.

تفکیک نهادهای اجتماعی سرانجام منجر به تفکیک سبک‌های زندگی می‌شود و در این پروسه، هرچه جلوتر می‌رویم این زدوده و سبک سکولار به روی می‌آید؛ نتیجه اینکه بین معیارهای دینی و قدسی و معیارهای علمی و عقلی تضاد و نزاع برقرار می‌شود و دو نوع زندگی پدید می‌آید: زندگی واقعیت‌گرا که در واقع برای افراد عاقل و عالم می‌باشد و زندگی دین‌گرا که برای انسان‌های نادان و خرافی می‌باشد.

آیا در گذشته سبک زندگی دینی‌تر بود؟

اما از لحاظ دین اسلام این دو مفهوم یعنی عقل و دین هیچ تضادی با هم ندارند.

بازگشت به اسلام به معنای بازگشت به گذشته نیست؛ زیرا عده‌ای فکر می‌کنند آن ‌کس که دین‌دار است و سبک زندگی دینی را انتخاب کرده، بنیادگر مرتجع و به قولی فانی‌منتالیست می‌باشد.

اصلا این دروغ بزرگی است که می‌گویند قدیم ها سبک زندگی اسلامی‌تر بوده است و در گذشته گناه‌ها همین مقدار بوده که هم‌اکنون هست. آن چیزی که توانایی اختراع جدیدش را نداریم، گناه جدید است. بله، درست است. شاید ابزار گناه بیشتر شده باشد اما ابزار هدایت نیز بیشتر شده است. این دروغ بزرگی است که هر چه بشر پیشرفت می کند لزوما از دین و دیانت او کاسته می‌شود.

این‌گونه تعابیر همگی برای القای تفکر دو سبک زندگی متضاد یعنی زندگی دنیوی و زندگی دینی می‌باشد.

بشر به لحاظ ذاتی هیچ تغییری نکرده است. تاریخ هم همین را می‌گوید. چنانچه که قرآن در بیان داستان زندگی پیامبران پیشین می‌گوید: «و فیه ذکرکم»، یعنی در واقع شما همان انسان‌های هزاران سال پیش هستید و مسائلی مانند مسائل همان سال‌ها را دارید.

اینکه یک عده‌ای می‌گویند تکنولوژی در دست مروجین گناه و بی‌دینی است، صحیح نیست؛ بلکه این از بی عرضگی جبهه مصلحین است و ربطی به ذات اشیا ندارد.

در این باره چندمسئله مهم است: اینکه سبک‌های زندگی لزوما با هم در تضاد نیستند و هیچ بعید نیست که انسانی هم عقل‌گرا باشد و هم متدین. اسلام هم امروز موید همین نظر است.

آنها ادعا می‌کنند که قدیم اصل بر حقیقت بوده است، اما امروزه همه چیز بر پایه شک است؛ اما در جواب می‌گوییم که شک کنندگان از حدود ۳۰۰۰ سال قبل در یونان و سایر تمدن‌ها وجود داشتند.

تفکر اسلامی‌ در این باره می‌گوید: حقیقت مطلق بوده و انسان در راه رسیدن به حقیقت ممکن است شک کند، سوال کند اما باید بداند خطاپذیر نیز هستند.

تغییرات بازار ایران بعد از دوره قاجار

غرب برای آنکه نظر خود را بر جوامع تحمیل کند شروع به استعمار جوامع نمود، البته این‌گونه نبود که از همان ابتدا بی‌مقدمه آنها را مجبور به انتخاب یکی از دو سبک زندگی مدرن یا سنتی کند. برای مثال دولت‌های استعماری، در باب ایران از راه‌های مختلف وارد شدند و طی مدتی حدود ۱۰۰ سال بازار ایران را به کلی نابود کردند.

قبل از عصر قاجار، بازار ایران بازاری اسلامی بود. در بازار اسلامی طبق روایات سه چیز معنا ندارد: دروغ، قسم و چانه‌زدن؛ اما اکنون چه شده است؟ چنان تفکر سکولار و نفسانیت‌محور در مرکز امور اقتصادی و بازرگانی قرار گرفته که تاجران و بازاری‌های امروز ایران بیشتر به فکر سود شخصی هر چه بیشتر می‌باشند؛ این گونه، بازار ما را از بازاری اسلامی به بازاری سکولار تبدیل کردند.

سکولاریزه شدن نیروهای نظامی ایران در زمان رضاخان

نیروهای نظامی ما را نیز سکولاریزه کردند؛ به طوری که آمدن رضاخان و تشکیل حکومت پهلوی مرهون همین سکولار و مدرن کردن ارتش بود؛ والا رضاخان یک انسان کم‌مایه بود. خدا می‌داند وقتی که من عکس این مرد را پشت اسب یکی از کارمندان درجه چندم سفارت انگلیس به حالت دست به سینه دیدم، احساس حقارت کردم و قلبم به درد آمد و اینها اصلا جای خنده ندارد.

در آن دوران آنقدر به جوامع نظرات تحمیل کرده بودند که روشنفکران ما والدین خود را به جرم التزام به مذهب و دیدگاه‌های قدسی خود مورد الفاظ رکیک قرار می‌دادند و متاسفانه این برخورد روشنفکران در آثارشان به خوبی مشهود است.

ژاپن در ازای پیشرفت خود چه هزینه‌ای پرداخت کرد؟

درست است که عده‌ای می‌گویند کشور ژاپن زندگی مدرن غرب را پذیرفت و اکنون به پیشرفت‌های بسیاری رسیده است؛ ولی باید گفت ژاپن برای این کار هزینه کرد و هزینه دستیابی به این پیشرفت‌ها از دست دادن فرهنگ و تمدن اصیل ژاپنی بود.

در واقع، ژاپنی‌ها تقلید کردند و نتیجه این تقلید گرچه در ظاهر به پیشرفت ایشان منجر شده، اما در عمل باعث ترویج یک نوع پوچی‌گری و تهی شدن در میان ژاپنی‌ها شده است. چنانکه امروزه طبق اخباری که از سازمان ملل منتشر می‌شود، کشور ژاپن از نظر خودکشی در سطح اول کشورهای جهان قرار دارد که علت آن هم ترک فرهنگ اصیل ژاپنی و تن دادن به سکولاریزه شدن از سوی ژاپن بوده است.

البته نباید این را از قلم انداخت که ژاپنی‌ها انسان‌های سخت‌کوشی هستند که کمتر استراحت و بیشتر فعالیت می‌کنند؛ کمتر مصرف و بیشتر تولید می‌کنند؛ اما چون مبنای آنها تقلید از غرب بود در کنار پیشرفت‌هایی که حاصل شد، مشکلات عدیده‌ای برایشان به وجود آمد.

تفاوت میان آموختن و تقلید کردن

این مسئله را باید دانست که میان آموختن و تقلید فرق است. ما با اینکه از غربی‌ها چیزی را بیاموزیم موافقیم، ولی با تقلید مخالفیم؛ زیرا در آموختن، شما چیزی را از دست نمی‌دهید و صرفا به دست می‌آورید اما در تقلید باید هزینه کرد؛ چنانکه ژاپن این هزینه را پرداخت کرد.

کشوری مثل ایران، هم ‌اکنون در راه آموختن است و باید همین راه را طی کند. ما خواهان آن هستیم که دیدگاه‌های قدسی خود را حفظ کنیم؛ اما انسان‌های کهنه و پوسیده‌ای نباشیم. ما می‌خواهیم از امکانات مدرن و جدید استفاده کنیم و دیدگاه‌های الهی خود را ترویج دهیم.

چرا غرب شبکه‌های ماهواره‌ای ما را مسدود کرده است

ما میان مدرن بودن و متمدن بودن و متدین بودن تضاد و تنازعی نمی‌بینیم، اما غرب این را نمی‌پذیرد و می‌گوید یا باید دیندار و عقب‌مانده باشید یا مدرن و بی‌دین؛ لذا به خاطر همین است که شبکه‌های ماهواره‌ای ما را مسدود می‌کنند چون ما این امکانات مدرن نظیر ماهواره را وسیله‌ای برای ترویج دیدگاه‌های الهی و قدسی خود قرار داده‌ایم.

البته، متاسفانه ما ضعف‌های بسیاری داریم. برای مثال بسیار مصرف‌گرا شده‌ایم و سرانه مصرفمان در دنیا جزء کشورهای اول است. ما کمتر کار و بیشتر استراحت می‌کنیم. طبق فرموده‌های مقام معظم رهبری، همین امور را باید اصلاح نمود و در واقع سبک زندگی را تغییر داد والا انقلاب به لحاظ بیرونی پیشرفت‌های بسیاری داشته است و آنچه که امروز باید مورد توجه قرار گیرد، مسائل درونی و پیش‌رو قرار دادن فرهنگ اسلامی برای سبک زندگی می‌باشد.

در چه صورت ایران مرجع جهان خواهد شد؟

این همه مخالفت‌ها با ما به علت همین است. این همه تحریم‌ها علیه ملت ایران به خاطر همین است. به خاطر اینکه غرب نمی‌تواند بپذیرد کشوری نظیر ایران آمده است و در برابر آنها حرفی برای گفتن دارد. آنها می‌خواهند ما تابع محض باشیم. کافی است ملت ایران اندکی صبر کند و در برابر تحریم‌ها، گرانی‌ها و فشارها استقامت کند تا ببیند چگونه ظرف مدت ۲۰ الی ۳۰ سال آینده مرجع جهان می‌شود و همگان از ایشان تقلید می‌کنند.

اگر مردم ایران صبر کنند و سبک زندگی اسلامی که مبتنی بر دیدگاه‌های الهی و بهره‌مندی از امکانات مدرن و به روز است را در دستور کار قرار دهند، آن تمدن نوین اسلامی که مقام معظم رهبری در سخنان خود گفته‌اند برپا خواهد شد؛ چنان که در قدیم نیز تمدن اسلامی، تمدنی مرجع و مورد توجه بوده است.

روزگاری که اروپاییان حسرت فرهنگ و تمدن اسلامی را داشتند

بنده برای اثبات این مدعی، ابتدای یکی از کتب تاریخی نوشته یکی از نویسندگان غربی را در پایان سخنانم برای شما می‌خوانم: «روزگاری بود که تمدن اسلامی کانون توجه تمدن‌های دیگر بود، همگان حسرت امکانات و پیشرفت‌های مسلمانان را می‌خوردند. هر کس که ادعای فرهیختگی داشت و از او می‌پرسند که در کجا علم آموخته‌ای با افتخار می‌گفت در حوزه‌های قاهره و ری. اساتید دانشگاه‌های غربی برای اثبات فرض خود به تقلید از علمای اسلامی ریش می‌گذاشتند و عبا و عمامه بر تن می‌کردند. همچنین اروپایی‌ها برای آنکه اجناس خود را به فروش برسانند مارک‌های اسلامی بر آن می‌زدند».

با توجه به مقدمه این کتاب می‌فهمیم که در گذشته چگونه اروپاییان حسرت فرهنگ و تمدن اسلامی را داشته‌اند؛ اما امروزه می‌بینیم که روشنفکران ما چگونه حسرت تمدن و فرهنگ غربی را می‌خورند. اگر سبک زندگی اصلاح شود، دوباره شاهد این خواهیم بود که مرجع قرار بگیریم و غربی‌ها و اروپاییان همانند گذشته از ما تقلید کنند.

منبع: خبرگزاری دانشجو

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۱ ، ۲۰:۵۶
سبحان رضائی

هلیلان یکی از بخش‌های شهرستان شیروان و چرداول در استان ایلام است. بخش هلیلان حدودا هفده هزار نفر جمعیت دارد مرکز این بخش شهر تازه تاسیس توحید است.

 
نکته‌ حائز اهمیت این است که در این شهر هیچ مسجدی وجود ندارد؛ یعنی هرگز بانگ ملکوتی اذان در فضای شهر شنیده نمی شود و صفی برای نماز جماعت تشکیل نمی شود. چنین مساله ای در کشور اسلامی ما غیر قابل باور و بسیار تکان دهنده است. این در حالی است که در شریعت مقدسمان پروردگار متعال مسجد را خانه خود می داند و اهمیت نماز جماعت و آثار پربار ان در احادیث فراوانی مورد اشاره قار داده شده است.علاوه بر آن، توسعه مساجد در کشور همواره مورد تاکید مقام معظم رهبری بوده است. لذا شایسته است مسئولین امر چاره ای در این خصوص بیاندیشند و یا افراد خیر در این خصوص پیش قدم شوند.

منبع: تابناک

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۱ ، ۲۱:۰۴
سبحان رضائی

به هر حال هنر یک وسیله است و وسیله‌بودن، اهانت به هنر نیست. اینکه می‌گوییم هنر ابزار است، به‌ هیچ وجه اهانت نیست. من با تقدیس هنر این حرف را می‌زنم. همان‌طور که گفتیم، مثل زبان و نیروی نطق که برترین خصوصیت انسان است، اما ابزار است، هنر هم ابزار است.
قبل از انقلاب می‌گفتند، هنر برای هنر. یعنی به ما که رسیدند، گفتند هنر برای هنر. اما خودشان از فیلم‌های هالیوودی و انواع و اقسام فیلم‌های دیگر استفاده می‌کردند برای پیش‌بردن اهداف استعماری امریکا. یعنی در این صورت، هنر کاملاً در خدمت هدف‌ها و فکرها و ایدئولوژی‌هاست. شما ببینید برای نشان‌دادن مظلومیت یهود و برپانگهداشتن این دولت جعلی و ناماندگار -که قطعاً اسرائیل یک دولت ناماندگار است؛ ماندنی نیست در دنیا و بلاشک از بین خواهد رفت- هزارها فیلم ساخته‌اند. خوب، اگر هنر برای هنر درست است، چرا این کار را کردند؟! هنر برای صاحب هنر، هنر برای خالق هنر و هنر برای آن کسی است که هنر را به ما داد: «إقرا باسم ربک الذی خلق» ؛ «أقرأ و ربک الاکرم» ما باید به نام خدا و برای خدا بخوانیم. هنر باید این جهات را داشته باشد و به نظر من این دو جهت باید رعایت شود.

دیدار رهبر معظم انقلاب با اصحاب فرهنگ و هنر 1382/3/5

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۱ ، ۱۵:۵۹
سبحان رضائی

برای مثال : آهنگ های قرآن یک هنر اسلامی و یک موسیقی کامل است ، مثلا در برخی از کشورهای عربی خوش ذوق ترین و هنرمندترین خواننده ها ( در این زمینه ) وجود دارند . این همان کیفیت خواندن قرآن است .
قرآن به همین کیفیت باید خوانده شود تا درست مضمون خودش را برساند .
مدتی پیش ، مقاله ای از یک نویسنده ی خارجی می خواندم . او در این باب خیلی خوب تشبیه کرده و نمونه ها و مثالهایی آورده بود . از جمله هنر اسلامی را در مسجد نشان داده و گفته بود که گنبد مسجد دقیقا یک هنر اسلامی است و این نشان دهنده ی جهان بینی اسلام بر محور توحید است ، یعنی همه چیز در جهان بینی اسلام بر یک محور حرکت می کند که آن « الله » است . وقتی انسان زیر آن گنبد می نشیند خود را در مرکز عالم احساس می کند و خود را با همه ی کائنات مرتبط می داند . محراب جایی ست که پیشنماز می ایستد و قاعدة قرآن یا کتاب در دست می گیرد تا چیزی را به مردم یاد بدهد .
جایی که مردم او را می بینند . لذا بالای سر محراب حتما یک چراغ هست که به مرور در محرابهای جدید به شکل چراغها و لوسترهای زیبا مشاهده می شود .
حتی در محراب های قدیمی هم ، چراغی از یک زنجیر آویزان است ، این همان مفهوم « الله نور السموات و الارض » است که « مثل نوره کمشکوة فیها مصباح ، المصباح فی زجاجة » یعنی آن چراغ داخل یک شیشه است . یا پای ستون مساجد به صورت سنتی مقداری پهن تر است یعنی با یک قاعده ی استوانه ای مستقیم بطرف پایین نیامده ، این نخل های ستون مسجد پیغمبر اکرم ( ص ) را تداعی می کند . چون مسجد الرسول را با ستونهایی از نخل ساخته اند ، و همینطور گلدسته ها و چیزهای دیگر را که در معماری ، هنر اسلامی به حساب می آیند .

گفتگو با اعضای « واحد فرهنگی روزنامه جمهوری اسلامی» 1360/11/26

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۱ ، ۱۵:۵۸
سبحان رضائی

من مى‌خواهم این را عرض کنم که هنر دینى به‌هیچ‌وجه به معناى قشریگرى و تظاهر ریاکارانه‌ى دینى نیست و این هنر لزوماً با واژگان دینى به وجود نمى‌آید. اى بسا هنرى صددرصد دینى باشد، اما در آن از واژگان عرفى و غیردینى استفاده شده باشد. نباید تصوّر کرد که هنر دینى آن است که حتماً یک داستان دینى را به تصویر بکشد یا از یک مقوله دینى - مثلاً روحانیت و غیره - صحبت کند. هنر دینى آن است که بتواند معارفى را که همه ادیان - و بیش از همه، دین مبین اسلام - به نشر آن در بین انسانها همت گماشته‌اند و جانهاى پاکى در راه نشر این حقایق نثار شده است، نشر دهد، جاودانه کند و در ذهنها ماندگار سازد. این معارف، معارف بلند دینى است. اینها حقایقى است که همه پیامبران الهى براى آوردن آنها به میان زندگى بشر، بارهاى سنگینى را تحمّل کردند. نمى‌شود ما این‌جا بنشینیم و تلاشهاى زبده‌ترین انسانهاى عالم را - که مصلحان و پیامبران و مجاهدان راه خدا بودند - تخطئه کنیم و نسبت به آن بى‌تفاوت بگذریم. هنر دینى این معارف را منتشر مى‌کند؛ هنر دینى عدالت را در جامعه به صورت یک ارزش معرفى مى‌کند؛ ولو شما هیچ اسمى از دین و هیچ آیه‌اى از قرآن و هیچ حدیثى در باب عدالت در خلال هنرتان نیاورید. مثلاً هیچ لزومى ندارد که در محاورات سینمایى یا در تئاتر، نام و یا شکلى که نماد دین است، وجود داشته باشد تا حتماً دینى باشد؛ نه. شما مى‌توانید در باب عدالت، رساترین سخن را در هنرهاى نمایشى بیاورید. در این صورت به هنر دینى توجّه کرده‌اید.

رهبر معظم انقلاب در دیدار با اصحاب فرهنگ و هنر 1380/5/1

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۱ ، ۱۵:۵۳
سبحان رضائی

دموکراسی یا مردم‌سالاری در جهان کنونی به‌عنوان کم‌هزینه‌ترین و قابل اجراترین نظام سیاسی از سوی افکار عمومی مورد پذیرش واقع شده است. هرچند بر نظام‌های دموکراتیک و شیوه اداره آنها ایرادات متعددی از سوی متفکران گرفته شده است، این سیستم امروز در جهان مد شده و مورد پذیرش وسیع قرار گرفته است.

اکثریت قریب به اتفاق کشورهای جهان امروزه از نظام‌های مردم‌سالار برخوردارند که هر یک دارای ویژگی‌های مختص به خود است و صدالبته، پرمدعاترین کشورهای جهان در حوزه رعایت حقوق دموکراتیک ملت‌های خویش، کشورهای غربی هستند. در میان کشورهای غربی نیز، ایالات متحده خود را به‌مثابه بزرگ‌ترین دموکراسی و صادرکننده ارزش‌های دموکراتیک معرفی کرده و حتی بر بعضی ارزش‌های دموکراتیک نام «ارزش آمریکایی» گذاشته است.

اما سوال اصلی اینجاست که در این کشورهای پرمدعای دموکراتیک، فرآیند شکل‌دهی به رای مردم چگونه است؟ آیا در ایالات متحده شهروندان با مطالعات گسترده در خصوص برنامه‌های کاندیداهای خود پای صندوق‌های رای می‌روند یا رای آنها به شکلی دیگر شکل می‌گیرد. این یادداشت، به مناسبت نزدیک بودن انتخابات در ایالات متحده که این روزها خبر اول تمام رسانه‌های جریان غالب است، در تلاش است تا به توضیح فرآیند شکل‌گیری رای مردم در این کشور بپردازد.

* دموکرات یا جمهوری‌خواه؟

دموکرات بودن یا جمهوری‌خواه بودن در ایالات متحده، چیزی شبیه به داشتن یک «مذهب سیاسی» است. یکی از اساتید ایرانی‌الاصل دانشگاهی در آمریکا بر این باور است که برخی از اقشار مردم آمریکا به صورت سنتی دموکرات یا جمهوری‌خواه زاده می‌شوند و بنابراین هر کدام از دو حزب اصلی آمریکا صاحب یک رای سنتی برای خود هستند که ظاهرا آمار آرای سنتی جمهوری‌خواهان بیش از آرای سنتی دموکرات‌هاست.

دعواهای بعضا تند و بی‌منطق بین حامیان سنتی دو حزب مزبور شبیه به مجادلات بی‌محتوای طرفداران برخی تیم‌های ورزشی رقیب است که از دل آن هیچ اثر مثبتی حاصل نمی‌شود و برد هیچ‌کدام نفع ورزش کشور را تامین نمی‌کند. در حالی که بسیاری از سیاست‌های جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها شباهت‌های فراوانی دارند اما این مجادلات گهگاه در سطحی گسترده اتفاق می‌افتد.

برخی از گروه‌ها در جامعه آمریکا نظیر یهودیان و برخی اقلیت‌های قومی به‌طور سنتی حامی دموکرات‌ها هستند و برخی دیگر نظیر مسیحیان تندرو و راست‌گرا به طور سنتی از جمهوری‌خواهان حمایت می‌کنند. جالب این است که گروه‌های بی‌بند و بار اخلاقی آمریکایی نظیر همجنس‌گرایان عموما حامی دموکرات‌ها هستند و دموکرات‌ها نیز از آزادی آنان دفاع می‌کنند. اعطای آزادی به همجنس گرایان در ارتش آمریکا از معدود وعده‌های باراک اوباما، رئیس‌جمهور فعلی آمریکاست که تقریبا تمام و کمال اجرایی شده است.

در این میان بسته به ترکیب جمعیتی، بعضی از ایالت‌های آمریکا به‌طور سنتی حامی جمهوری‌خواهان و برخی حامیان دموکرات‌ها محسوب می‌شوند.

* رسانه و سرمایه

گذشته از طرفداران سنتی احزاب جمهوری‌خواه و دموکرات، عده‌ای از آمریکایی‌ها دارای موضع‌گیری ثابت نیستند و رای آنها رایی متغیر محسوب می‌شود. این آمریکایی‌ها همان کسانی هستند که احزاب جمهوری‌خواه و دموکرات تمام تلاش خود را می‌کنند تا رای آنها را جذب کنند. به عبارت دیگر، رای این دست از مردم آمریکا باید به مسیری که احزاب قدرتمند آمریکایی خواستار آن هستند، هدایت شود.

عامل اصلی که به هدایت افکار عمومی در انتخابات ایالات متحده می‌پردازد، «رسانه» است. رسانه، ابزار «سرمایه» برای شکل دادن به افکار عمومی در دوران مدرنیته محسوب می‌شود. افکار عمومی هم به نوبه خود، قوای چهارم به موازات سه قوه مجریه، قضائیه و مقننه محسوب می‌شود.

در دوران جدید نقش افکار عمومی به‌حدی است که اگر همراهی نکند، تقریبا هیچ‌گونه فعالیت سیاسی با موفقت مواجه نمی‌شود. سرمایه‌داران آمریکایی که هر یک در انتخابات عموما حامی یکی از دو حزب اصلی آمریکا هستند، بخش عمده هزینه فعالیت‌های رسانه‌ای کاندیداها را تامین می‌کنند و البته پس از انتخاب شدن فرد مورد نظرشان، هزینه‌هایی که کرده‌اند به نحو احسن جبران می‌شود.

بنابراین، زنجیره «سرمایه، رسانه، رای» تقریبا در تمام انتخابات به چشم می‌خورد. رسانه‌ها که با برنامه‌ریزی کمپین‌های انتخاباتی کاندیدای مدنظر خود حرکت می‌کنند، بر حسب راهبرد تبلیغاتی مدنظر، برخی مسائل را بزرگ و برخی را کوچک جلوه می‌دهند. باراک اوباما، رئیس‌جمهور فعلی آمریکا برای پیروزی در انتخابات سه‌شنبه آینده، مسائلی نظیر قتل اسامه بن لادن، سرکرده گروه تروریستی القاعده و خروج نیروهای آمریکایی از عراق را بزرگ جلوه می‌دهد و در عوض سعی دارد برخی ناتوانی‌های خود در عرصه اقتصاد داخلی آمریکا و وعده‌های عملی‌نشده‌اش را کوچک نشان دهد. از سوی دیگر، میت رامنی مسائلی را بزرگ نشان می‌دهد که اوباما را تضعیف کند. وی بر مشکلات اقتصادی آمریکا تمرکز کرده و اوباما را به ضعف در برابر کشورهای مخالف با ایالات متحده در عرصه نظام بین‌الملل نظیر ایران متهم می‌کند.

واقعیت آن است که اگر رامنی هم به جای اوباما بر سر کار بود اوضاع در آمریکا با آنچه امروز در این کشور مشاهده می‌شود آن‌قدرها هم متفاوت نبود، بالاخص در عرصه سیاست خارجی این کشور؛ اما به هر حال همین تبلیغات است که رای آن دسته از آمریکایی‌ها را که تعصب سنتی بر دموکرات‌ها یا جمهوری‌خواهان ندارند شکل می‌دهد.

ایالت‌هایی که ساکنان آنها به هیچ یک از دو حزب تمایل سنتی ندارند ایالات «سوینگ» خوانده می‌شوند که معمولا رای آنها نتیجه هر انتخاباتی را در آمریکا تعیین می‌کند.

* احزاب سوم

تمرکز رسانه‌های آمریکا به حدی بر دو کاندیدای جمهوری‌خواه و دموکرات چشمگیر است که بعضا مردم دیگر کشورها از وجود کاندیداهای احزاب سوم در آمریکا بی‌خبرند. واقعیت آن است که انتخابات ریاست جمهوری آمریکا عموما بیش از دو کاندیدا دارد اما تمرکز رسانه‌ها بر دو حزب اصلی به حدی است که اساسا کسی اقبالی به کاندیداهای دیگر نمی‌کند.

این کاندیداها اصولا فاقد آن میزان سرمایه هستند که بتواند تبلیغاتی گسترده را در پی داشته باشد و از سوی دیگر، مردم آمریکا نیز به‌غایت غیرسیاسی و به‌شدت فاقد آگاهی‌های سیاسی هستند. زمانی که ایالات متحده سرزمین افغانستان را اشغال کرده بود، اکثریت آمریکایی‌ها نمی‌توانستند افغانستان را روی نقشه هم پیدا کنند. بنابراین، در چنین مردمی که اصولا سرشان به امور دیگر گرم است، کسی آن‌قدر دغدغه سیاسی ندارد که خود به‌دنبال کاندیاهای جایگزین برود و برنامه‌ها و اهداف آنها را مدنظر قرار دهد.

چنین است که رای کاندیداهای احزاب سوم در ایالات متحده عموما ناچیز است و بخش اعظم آرا بین همان دو کاندیدای جمهوری‌خواه و دموکرات تقسیم می‌شود.

* حرف آخر را سرمایه می‌زند

سرمایه‌داری، نظام اقتصادی حاکم بر آمریکاست که با خود الزامات سیاسی هم می‌آورد. در عرصه سیاسی نیز کسی که از قدرت مالی بیشتری برخوردار باشد، طبعا قدرت‌مندتر ظاهر می‌شود. به این ترتیب است که سرمایه‌داران بزرگ آمریکا، حاکمان اصلی کاخ سفید هستند و هرکس که در واشنگتن تکیه بر قدرت زند، به‌هرحال مجبور است منافع دست‌کم گروهی از این سرمایه‌داران را تامین نماید.

یکی از مواردی که فعالان جنبش تسخیر نیز به آن اعتراض داشتند همین مساله بود که رئیس‌جمهور آمریکا به واقع در آمریکا حکومت نمی‌کند بلکه این سرمایه‌داران هستند که سیاست‌های اصلی را در کشور تعیین و تبیین می‌کنند.

به هر روی، نظام سرمایه‌داری حاکم بر ایالات متحده و بسیاری دیگر از کشورهای جهان است و اگر قرار باشد سیستم سیاسی فعلی تغییر کند، زیربنای اقتصادی آن باید متحول شود. تا وقتی بخش اعظم سرمایه‌ در این کشورها در دست عده‌ای خاص است، همین عده خاص شیوه انتخابات و حتی برنده آن را تعیین می‌کنند. در هر جامعه‌ای توزیع قدرت تنها زمانی می‌تواند عادلانه باشد، که توزیع ثروت نیز از الگویی عادلانه پیروی کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۱ ، ۱۵:۳۹
سبحان رضائی