مدیریت رسانه

یک رسانه انقلابی؛ رسانه ای پویا، جذاب، بر مبنای اصول اسلام و در جهت بیداری انسان ها است.

مدیریت رسانه

یک رسانه انقلابی؛ رسانه ای پویا، جذاب، بر مبنای اصول اسلام و در جهت بیداری انسان ها است.

به هر حال هنر یک وسیله است و وسیله‌بودن، اهانت به هنر نیست. اینکه می‌گوییم هنر ابزار است، به‌ هیچ وجه اهانت نیست. من با تقدیس هنر این حرف را می‌زنم. همان‌طور که گفتیم، مثل زبان و نیروی نطق که برترین خصوصیت انسان است، اما ابزار است، هنر هم ابزار است.
قبل از انقلاب می‌گفتند، هنر برای هنر. یعنی به ما که رسیدند، گفتند هنر برای هنر. اما خودشان از فیلم‌های هالیوودی و انواع و اقسام فیلم‌های دیگر استفاده می‌کردند برای پیش‌بردن اهداف استعماری امریکا. یعنی در این صورت، هنر کاملاً در خدمت هدف‌ها و فکرها و ایدئولوژی‌هاست. شما ببینید برای نشان‌دادن مظلومیت یهود و برپانگهداشتن این دولت جعلی و ناماندگار -که قطعاً اسرائیل یک دولت ناماندگار است؛ ماندنی نیست در دنیا و بلاشک از بین خواهد رفت- هزارها فیلم ساخته‌اند. خوب، اگر هنر برای هنر درست است، چرا این کار را کردند؟! هنر برای صاحب هنر، هنر برای خالق هنر و هنر برای آن کسی است که هنر را به ما داد: «إقرا باسم ربک الذی خلق» ؛ «أقرأ و ربک الاکرم» ما باید به نام خدا و برای خدا بخوانیم. هنر باید این جهات را داشته باشد و به نظر من این دو جهت باید رعایت شود.

دیدار رهبر معظم انقلاب با اصحاب فرهنگ و هنر 1382/3/5

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۱ ، ۱۵:۵۹
سبحان رضائی

برای مثال : آهنگ های قرآن یک هنر اسلامی و یک موسیقی کامل است ، مثلا در برخی از کشورهای عربی خوش ذوق ترین و هنرمندترین خواننده ها ( در این زمینه ) وجود دارند . این همان کیفیت خواندن قرآن است .
قرآن به همین کیفیت باید خوانده شود تا درست مضمون خودش را برساند .
مدتی پیش ، مقاله ای از یک نویسنده ی خارجی می خواندم . او در این باب خیلی خوب تشبیه کرده و نمونه ها و مثالهایی آورده بود . از جمله هنر اسلامی را در مسجد نشان داده و گفته بود که گنبد مسجد دقیقا یک هنر اسلامی است و این نشان دهنده ی جهان بینی اسلام بر محور توحید است ، یعنی همه چیز در جهان بینی اسلام بر یک محور حرکت می کند که آن « الله » است . وقتی انسان زیر آن گنبد می نشیند خود را در مرکز عالم احساس می کند و خود را با همه ی کائنات مرتبط می داند . محراب جایی ست که پیشنماز می ایستد و قاعدة قرآن یا کتاب در دست می گیرد تا چیزی را به مردم یاد بدهد .
جایی که مردم او را می بینند . لذا بالای سر محراب حتما یک چراغ هست که به مرور در محرابهای جدید به شکل چراغها و لوسترهای زیبا مشاهده می شود .
حتی در محراب های قدیمی هم ، چراغی از یک زنجیر آویزان است ، این همان مفهوم « الله نور السموات و الارض » است که « مثل نوره کمشکوة فیها مصباح ، المصباح فی زجاجة » یعنی آن چراغ داخل یک شیشه است . یا پای ستون مساجد به صورت سنتی مقداری پهن تر است یعنی با یک قاعده ی استوانه ای مستقیم بطرف پایین نیامده ، این نخل های ستون مسجد پیغمبر اکرم ( ص ) را تداعی می کند . چون مسجد الرسول را با ستونهایی از نخل ساخته اند ، و همینطور گلدسته ها و چیزهای دیگر را که در معماری ، هنر اسلامی به حساب می آیند .

گفتگو با اعضای « واحد فرهنگی روزنامه جمهوری اسلامی» 1360/11/26

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۱ ، ۱۵:۵۸
سبحان رضائی

من مى‌خواهم این را عرض کنم که هنر دینى به‌هیچ‌وجه به معناى قشریگرى و تظاهر ریاکارانه‌ى دینى نیست و این هنر لزوماً با واژگان دینى به وجود نمى‌آید. اى بسا هنرى صددرصد دینى باشد، اما در آن از واژگان عرفى و غیردینى استفاده شده باشد. نباید تصوّر کرد که هنر دینى آن است که حتماً یک داستان دینى را به تصویر بکشد یا از یک مقوله دینى - مثلاً روحانیت و غیره - صحبت کند. هنر دینى آن است که بتواند معارفى را که همه ادیان - و بیش از همه، دین مبین اسلام - به نشر آن در بین انسانها همت گماشته‌اند و جانهاى پاکى در راه نشر این حقایق نثار شده است، نشر دهد، جاودانه کند و در ذهنها ماندگار سازد. این معارف، معارف بلند دینى است. اینها حقایقى است که همه پیامبران الهى براى آوردن آنها به میان زندگى بشر، بارهاى سنگینى را تحمّل کردند. نمى‌شود ما این‌جا بنشینیم و تلاشهاى زبده‌ترین انسانهاى عالم را - که مصلحان و پیامبران و مجاهدان راه خدا بودند - تخطئه کنیم و نسبت به آن بى‌تفاوت بگذریم. هنر دینى این معارف را منتشر مى‌کند؛ هنر دینى عدالت را در جامعه به صورت یک ارزش معرفى مى‌کند؛ ولو شما هیچ اسمى از دین و هیچ آیه‌اى از قرآن و هیچ حدیثى در باب عدالت در خلال هنرتان نیاورید. مثلاً هیچ لزومى ندارد که در محاورات سینمایى یا در تئاتر، نام و یا شکلى که نماد دین است، وجود داشته باشد تا حتماً دینى باشد؛ نه. شما مى‌توانید در باب عدالت، رساترین سخن را در هنرهاى نمایشى بیاورید. در این صورت به هنر دینى توجّه کرده‌اید.

رهبر معظم انقلاب در دیدار با اصحاب فرهنگ و هنر 1380/5/1

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۱ ، ۱۵:۵۳
سبحان رضائی

دموکراسی یا مردم‌سالاری در جهان کنونی به‌عنوان کم‌هزینه‌ترین و قابل اجراترین نظام سیاسی از سوی افکار عمومی مورد پذیرش واقع شده است. هرچند بر نظام‌های دموکراتیک و شیوه اداره آنها ایرادات متعددی از سوی متفکران گرفته شده است، این سیستم امروز در جهان مد شده و مورد پذیرش وسیع قرار گرفته است.

اکثریت قریب به اتفاق کشورهای جهان امروزه از نظام‌های مردم‌سالار برخوردارند که هر یک دارای ویژگی‌های مختص به خود است و صدالبته، پرمدعاترین کشورهای جهان در حوزه رعایت حقوق دموکراتیک ملت‌های خویش، کشورهای غربی هستند. در میان کشورهای غربی نیز، ایالات متحده خود را به‌مثابه بزرگ‌ترین دموکراسی و صادرکننده ارزش‌های دموکراتیک معرفی کرده و حتی بر بعضی ارزش‌های دموکراتیک نام «ارزش آمریکایی» گذاشته است.

اما سوال اصلی اینجاست که در این کشورهای پرمدعای دموکراتیک، فرآیند شکل‌دهی به رای مردم چگونه است؟ آیا در ایالات متحده شهروندان با مطالعات گسترده در خصوص برنامه‌های کاندیداهای خود پای صندوق‌های رای می‌روند یا رای آنها به شکلی دیگر شکل می‌گیرد. این یادداشت، به مناسبت نزدیک بودن انتخابات در ایالات متحده که این روزها خبر اول تمام رسانه‌های جریان غالب است، در تلاش است تا به توضیح فرآیند شکل‌گیری رای مردم در این کشور بپردازد.

* دموکرات یا جمهوری‌خواه؟

دموکرات بودن یا جمهوری‌خواه بودن در ایالات متحده، چیزی شبیه به داشتن یک «مذهب سیاسی» است. یکی از اساتید ایرانی‌الاصل دانشگاهی در آمریکا بر این باور است که برخی از اقشار مردم آمریکا به صورت سنتی دموکرات یا جمهوری‌خواه زاده می‌شوند و بنابراین هر کدام از دو حزب اصلی آمریکا صاحب یک رای سنتی برای خود هستند که ظاهرا آمار آرای سنتی جمهوری‌خواهان بیش از آرای سنتی دموکرات‌هاست.

دعواهای بعضا تند و بی‌منطق بین حامیان سنتی دو حزب مزبور شبیه به مجادلات بی‌محتوای طرفداران برخی تیم‌های ورزشی رقیب است که از دل آن هیچ اثر مثبتی حاصل نمی‌شود و برد هیچ‌کدام نفع ورزش کشور را تامین نمی‌کند. در حالی که بسیاری از سیاست‌های جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها شباهت‌های فراوانی دارند اما این مجادلات گهگاه در سطحی گسترده اتفاق می‌افتد.

برخی از گروه‌ها در جامعه آمریکا نظیر یهودیان و برخی اقلیت‌های قومی به‌طور سنتی حامی دموکرات‌ها هستند و برخی دیگر نظیر مسیحیان تندرو و راست‌گرا به طور سنتی از جمهوری‌خواهان حمایت می‌کنند. جالب این است که گروه‌های بی‌بند و بار اخلاقی آمریکایی نظیر همجنس‌گرایان عموما حامی دموکرات‌ها هستند و دموکرات‌ها نیز از آزادی آنان دفاع می‌کنند. اعطای آزادی به همجنس گرایان در ارتش آمریکا از معدود وعده‌های باراک اوباما، رئیس‌جمهور فعلی آمریکاست که تقریبا تمام و کمال اجرایی شده است.

در این میان بسته به ترکیب جمعیتی، بعضی از ایالت‌های آمریکا به‌طور سنتی حامی جمهوری‌خواهان و برخی حامیان دموکرات‌ها محسوب می‌شوند.

* رسانه و سرمایه

گذشته از طرفداران سنتی احزاب جمهوری‌خواه و دموکرات، عده‌ای از آمریکایی‌ها دارای موضع‌گیری ثابت نیستند و رای آنها رایی متغیر محسوب می‌شود. این آمریکایی‌ها همان کسانی هستند که احزاب جمهوری‌خواه و دموکرات تمام تلاش خود را می‌کنند تا رای آنها را جذب کنند. به عبارت دیگر، رای این دست از مردم آمریکا باید به مسیری که احزاب قدرتمند آمریکایی خواستار آن هستند، هدایت شود.

عامل اصلی که به هدایت افکار عمومی در انتخابات ایالات متحده می‌پردازد، «رسانه» است. رسانه، ابزار «سرمایه» برای شکل دادن به افکار عمومی در دوران مدرنیته محسوب می‌شود. افکار عمومی هم به نوبه خود، قوای چهارم به موازات سه قوه مجریه، قضائیه و مقننه محسوب می‌شود.

در دوران جدید نقش افکار عمومی به‌حدی است که اگر همراهی نکند، تقریبا هیچ‌گونه فعالیت سیاسی با موفقت مواجه نمی‌شود. سرمایه‌داران آمریکایی که هر یک در انتخابات عموما حامی یکی از دو حزب اصلی آمریکا هستند، بخش عمده هزینه فعالیت‌های رسانه‌ای کاندیداها را تامین می‌کنند و البته پس از انتخاب شدن فرد مورد نظرشان، هزینه‌هایی که کرده‌اند به نحو احسن جبران می‌شود.

بنابراین، زنجیره «سرمایه، رسانه، رای» تقریبا در تمام انتخابات به چشم می‌خورد. رسانه‌ها که با برنامه‌ریزی کمپین‌های انتخاباتی کاندیدای مدنظر خود حرکت می‌کنند، بر حسب راهبرد تبلیغاتی مدنظر، برخی مسائل را بزرگ و برخی را کوچک جلوه می‌دهند. باراک اوباما، رئیس‌جمهور فعلی آمریکا برای پیروزی در انتخابات سه‌شنبه آینده، مسائلی نظیر قتل اسامه بن لادن، سرکرده گروه تروریستی القاعده و خروج نیروهای آمریکایی از عراق را بزرگ جلوه می‌دهد و در عوض سعی دارد برخی ناتوانی‌های خود در عرصه اقتصاد داخلی آمریکا و وعده‌های عملی‌نشده‌اش را کوچک نشان دهد. از سوی دیگر، میت رامنی مسائلی را بزرگ نشان می‌دهد که اوباما را تضعیف کند. وی بر مشکلات اقتصادی آمریکا تمرکز کرده و اوباما را به ضعف در برابر کشورهای مخالف با ایالات متحده در عرصه نظام بین‌الملل نظیر ایران متهم می‌کند.

واقعیت آن است که اگر رامنی هم به جای اوباما بر سر کار بود اوضاع در آمریکا با آنچه امروز در این کشور مشاهده می‌شود آن‌قدرها هم متفاوت نبود، بالاخص در عرصه سیاست خارجی این کشور؛ اما به هر حال همین تبلیغات است که رای آن دسته از آمریکایی‌ها را که تعصب سنتی بر دموکرات‌ها یا جمهوری‌خواهان ندارند شکل می‌دهد.

ایالت‌هایی که ساکنان آنها به هیچ یک از دو حزب تمایل سنتی ندارند ایالات «سوینگ» خوانده می‌شوند که معمولا رای آنها نتیجه هر انتخاباتی را در آمریکا تعیین می‌کند.

* احزاب سوم

تمرکز رسانه‌های آمریکا به حدی بر دو کاندیدای جمهوری‌خواه و دموکرات چشمگیر است که بعضا مردم دیگر کشورها از وجود کاندیداهای احزاب سوم در آمریکا بی‌خبرند. واقعیت آن است که انتخابات ریاست جمهوری آمریکا عموما بیش از دو کاندیدا دارد اما تمرکز رسانه‌ها بر دو حزب اصلی به حدی است که اساسا کسی اقبالی به کاندیداهای دیگر نمی‌کند.

این کاندیداها اصولا فاقد آن میزان سرمایه هستند که بتواند تبلیغاتی گسترده را در پی داشته باشد و از سوی دیگر، مردم آمریکا نیز به‌غایت غیرسیاسی و به‌شدت فاقد آگاهی‌های سیاسی هستند. زمانی که ایالات متحده سرزمین افغانستان را اشغال کرده بود، اکثریت آمریکایی‌ها نمی‌توانستند افغانستان را روی نقشه هم پیدا کنند. بنابراین، در چنین مردمی که اصولا سرشان به امور دیگر گرم است، کسی آن‌قدر دغدغه سیاسی ندارد که خود به‌دنبال کاندیاهای جایگزین برود و برنامه‌ها و اهداف آنها را مدنظر قرار دهد.

چنین است که رای کاندیداهای احزاب سوم در ایالات متحده عموما ناچیز است و بخش اعظم آرا بین همان دو کاندیدای جمهوری‌خواه و دموکرات تقسیم می‌شود.

* حرف آخر را سرمایه می‌زند

سرمایه‌داری، نظام اقتصادی حاکم بر آمریکاست که با خود الزامات سیاسی هم می‌آورد. در عرصه سیاسی نیز کسی که از قدرت مالی بیشتری برخوردار باشد، طبعا قدرت‌مندتر ظاهر می‌شود. به این ترتیب است که سرمایه‌داران بزرگ آمریکا، حاکمان اصلی کاخ سفید هستند و هرکس که در واشنگتن تکیه بر قدرت زند، به‌هرحال مجبور است منافع دست‌کم گروهی از این سرمایه‌داران را تامین نماید.

یکی از مواردی که فعالان جنبش تسخیر نیز به آن اعتراض داشتند همین مساله بود که رئیس‌جمهور آمریکا به واقع در آمریکا حکومت نمی‌کند بلکه این سرمایه‌داران هستند که سیاست‌های اصلی را در کشور تعیین و تبیین می‌کنند.

به هر روی، نظام سرمایه‌داری حاکم بر ایالات متحده و بسیاری دیگر از کشورهای جهان است و اگر قرار باشد سیستم سیاسی فعلی تغییر کند، زیربنای اقتصادی آن باید متحول شود. تا وقتی بخش اعظم سرمایه‌ در این کشورها در دست عده‌ای خاص است، همین عده خاص شیوه انتخابات و حتی برنده آن را تعیین می‌کنند. در هر جامعه‌ای توزیع قدرت تنها زمانی می‌تواند عادلانه باشد، که توزیع ثروت نیز از الگویی عادلانه پیروی کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۱ ، ۱۵:۳۹
سبحان رضائی
|یادداشت آیت‌الله محی‌الدین حائری شیرازی، عضو مجلس خبرگان رهبری|

قال الله تبارک و تعالی: «وَ لَمّا رَأی المُؤمِنُونَ الأحزابَ قالُوا هَذَا ما وَعَدَنا اللهُ وَ رسُولُهُ وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسولُهُ وَ ما زادَهُم الاّ ایماناً وَ تَسلیماً»۱

رهبر معظم انقلاب تفاوت جنگ احزاب را با دیگر جنگ‌ها بیان کردند. در ادامه‌ی مطلب ایشان، تفاوت احزاب امروز و احزاب صدر اسلام، اهمیت مطلب ایشان را بیشتر روشن می‌کند.

از انسان‌شناسی آغاز می‌کنم که خشت اول مباحث انسانی است. انسانِ فردی داریم و انسانِ نوعی داریم. آیه‌ی کریمه‌ی «اللهُ وَلیُّ الّذینَ آمَنوا یُخْرِجُهُم مِن الظُّلُمات إلَی النّورِ و الّذینَ کَفَرُوا أولِیاؤُهُم الطّاغوت یُخْرِجُونَهُم مِن النّورِ الی الظُّلُماتِ اُولَئِکَ أصحابُ النّارِ هُم فیها خالِدوُنَ»۲ طبیعتاً دو پیام دارد: یکی درباره‌ی فرد فرد انسان‌ها و یکی درباره‌ی مجموعه‌ی انسانیت، همه با هم.

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gifبه امید بهشت، ماشه‌ی کمربند انفجاری را می‌فشارد
در قسمت اول، حرکت مترقیانه‌ی مؤمن و حرکت ارتجاعی غیر مؤمن (اعمّ از منافق و کافر): هر مؤمنی در سایه‌ی ولایت الهی از پراکندگی به هماهنگی، از پریشانی به سامان، از بیچارگی به آسایش و از دلهره به آرامش و از سیاه دیدن عالَم به روشنایی می‌رسد. همان‌گونه که سال از زمستان به بهار می‌رسد. غیر مؤمن آن‌چه می‌بیند، زمستان است و عالَم در نظر او تیره و تار است. علت این بیچارگی ولایت طاغوت‌‌ها است.

آن‌چه گفته شد، بخشی از معنی آیه است. بخش مهم‌تر آیه مسئله‌ی انسانِ نوعی است:
از آیه استفاده می‌شود که از لحظه‌ی حضور انسان در کُره‌ی خاکی، مؤمن و غیر مؤمن دو سیر مستمر داشته‌اند؛ عیناً مثل سرگذشت علم و دانش بشری. رشد علمی نتیجه‌ی پیوستگی تمام مراتب دانش است. به طوری که امروز به اوج شکوفایی رسیده است. بشر غیر مؤمن در حرکت از نور به ظلمت، سیر مستمر داشته است. همان‌گونه که بشر مؤمن حرکت مستمری از ظلمت به نور داشته است. به همین دلیل حسین بن علی علیه‌السلام در شب عاشورا به اصحابش فرمود: جدم و پدرم و مادرم و برادرم اصحابی چون شما نداشتند و به همین دلیل اشرار کربلا به‌مراتب از کفار و منافقین صدر اسلام و حتی از مردم عهد جاهلیت خطرناک‌تر بودند. در آخرین لحظات حسین بن علی علیه‌السلام به آنها گفت: «یا مَعشَرَ آلِ أبی سُفْیان إنْ لَمْ یَکُنْ لَکُم دینٌ وَ کُنْتُم لا تَخافُونَ الْمَعادَ فَکُونُوا أحْراراً فی دُنیاکُم فَارجِعُوا إلی أحْسابِکُم فِی الْجاهِلیَّةِ»۳
غیر مؤمن به ولایت طاغوت و مؤمن به ولایت الله متصل است. جنگ حق و باطل امروز محصول حرکت بشریت از ابتدای تاریخ تا اکنون است. باطل به مرتبه‌ای رسیده است که می‌تواند عالم را پر از ظلم و جور کند. در مقابل، مؤمنین به جایی رسیده‌اند که در خدمت امام زمانشان می‌توانند عالَم را پر از عدل و داد کنند.

امروز جریان مؤمن و غیر مؤمن بیش از هزار و چند صد سال از تاریخ جنگ احزاب فاصله دارد. غیر مؤمنین در جنگ احزاب جز لهو و لعب و میگساری و عشرتکده چیزی نداشتند. امروز غیر مؤمن حتی از جان‌بر‌کفِ مسلمان برای ضربه زدن به مؤمنین بمب می‌سازد. این جان‌بر‌کف گریه دارد، نماز طولانی دارد، روزه‌ی مستحبی دارد. به امید بهشت، ماشه‌ی کمربند انفجاری خود را در بین مؤمین می‌فشارد تا کشته شود و گروهی را کشته و مجروح کرده باشد.

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gifسلسله‌ی ولایت مؤمن و غیر مؤمن
امروز مؤمن به مقام حسین فهمیده می‌رسد که خطر حتمی را از مؤمنین دور می‌کند. حسین فهمیده مصداق بارز «وَ مَنْ أحیاها فَکَأنَّما أحْیَی النّاسَ جَمیعاً»۴ است و آن که مؤمنین را به شهادت رسانید، مصداق «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أوْ فَسادٍ فِی الْأرْضِ فَکَأنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمیعاً»۵ است. شهید فهمیده امام زمانش را شناخته بود؛ «فَإنَّکَ إنْ لَمْ تُعَرِّفْنی حَجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دینی»۶.

آن جان‌بر‌کف که نیّتش خدمت به اسلام بود، ولی آلت دست مغضوبین خداوند واقع شده بود، از ضالّین است و حسین فهمیده که امام زمانش را شناخته بود، از «الَّذینَ أنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»۷ است.

تفاوت طرفین در سلسله‌ی ولایت است. غیر مؤمن به ولایت طاغوت و مؤمن به ولایت الله متصل است. جنگ حق و باطل امروز محصول حرکت بشریت از ابتدای تاریخ تا اکنون است. باطل در تجربه‌ی کاری و کشف ابزار و راه‌های شناخت روش‌های بدبخت کردن انسان به مرتبه‌ای رسیده است که می‌تواند عالم را پر از ظلم و جور کند. این کار، کار ساده‌ای نیست.

در مقابل، مؤمنین به جایی رسیده‌اند که در خدمت امام زمانشان می‌توانند عالَم را پر از عدل و داد کنند. اگر غیر مؤمن‌ها از پول و امکانات و آموزش و تحریک و تفرقه انداختن به حد اعلی رسیده‌اند، مؤمنین نیز در تحت ولایت الله راه‌های باطل کردن سحر ساحران را از همیشه بیشتر آموخته‌اند. موسی علیه‌السلام به ساحران فرمود: «ما جِئْتُمْ بِهِ السِّحْرَ إنَّ اللهَ سَیُبْطِلُهُ»۸ و فرمود: «وَ لا یفلح السّاحِرُ حَیْثُ أتی»۹. حیله و تزویر استکبار جهانی شیطانی است و «إنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعیفاً»۱۰
                        سحر با معجزه پهلو نزند دل خوش دار            سامری کیست که دست از ید بیضا ببرد۱۱

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gifماجرای تحریم‌ها و جمهوری اسلامی
مرحوم حجت‌الاسلام‌و‌المسلمین ابوترابی برایم نقل کرد که در یکی از کمپ‌ها و اردوگاه‌های اسرای ایرانی در عراق، مسئول اردوگاه تغییر کرد و سرهنگ بعثی سختگیری آمد. وقتی دید اسرا به یکی اقتدا کردند و نماز جماعت می‌خوانند، اعلام کرد نماز جماعت ممنوع و پیشنماز را که یک بسیجی کرمانی بود، به دفتر برد. کف پایی مفصلی به او ‌زد، ولی او یک کلمه می‌گفت: یا صاحب الزمان. به اندازه‌ای زدند که فرمانده خسته شد و از این که بتواند با کف پایی او را به زانو درآورد، مأیوس شد. گفت اتو بیاورید. اتو را به برق وصل کردند تا حسابی گداخته شد. اتو را به کف پای پیشنماز گذاشتند. پیشنماز فقط می‌گفت: یا صاحب الزمان. سرهنگ بعثی منقلب شد. دستور داد پیشنماز را آوردند در کمپ و به اسرا اعلام کرد تا من هستم، می‌توانید نماز جماعت بخوانید. من به امام زمان شما معتقد شدم. این پیشنماز از یک مقام مؤثر استمداد می‌کرد.

امروز تحریم‌ها کف پایی است و زبان حال جمهوری اسلامی یا صاحب الزمان است. مقاومت در اثر اتصال است. اتحاد در نتیجه‌ی اتصال است. «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبلِ اللهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»۱۲ فرمان صریح پروردگار است. قرآن به‌تنهایی حبل‌الله نیست. قرآن به‌تنهایی اگر زمینه‌ی تفرق نباشد، زمینه‌ساز وحدت نیست. اختلاف اهل قرآن بر سر اختلاف در برداشت‌ها است و اگر حبل‌الله، عالِم به قرآن هم باشد، باز چاره‌ساز نیست، چون هر جماعتی به گرد عالِمی می‌گردند و همین تفرقه‌ها شاهد آن است.

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gifتنها راه نجات
تنها راه، بازگشت به عالِم قرآنی است که خدا انتخاب کرده باشد و امت ما از این برکت بهره‌مند است. شهید فهمیده و آن بسیجی کرمانی به عالِم قرآنی معتصم هستند. امام راحل با اعتصام به حبل الهی بود که امت را از تمام مراحل به‌سلامت عبور داد. ما به چشم خود می‌بینیم که آهنی که به آهن‌ربا متصل است، کار آهن‌ربا می‌کند. هر کس به آن حبل الهی چنگ بزند، دل‌های پاک باارتباط با او از تفرقه‌ها عبور می‌کنند و در سختی‌ها استقامت می‌نمایند.
پادکست «در برابر دشمن این‌گونه باشیم» را از اینجا بشنوید

ناپاک‌های مغضوبٌ علیهم و فریب‌خوردگان ضالّین هم بالاخره به مجموعه‌ی صهیونیستی آمریکا می‌پیوندند. چه مبارزینی که مسئله‌ی ارتزاق بالاخره کار دستشان داد و حقوق‌بگیر مجموعه‌ی صهیونیستم و آمریکا شدند و چه فریب‌خوردگانی که بالاخره بیدار شدند و به جمع صالحین پیوستند. صبر و بصیرت معتصمین بحبل الله بی‌غرض‌ها را به راه می‌آورد و از مغرضان آزاد می‌کند. اگر سختی‌ها نباشد، پاکان صیقل نمی‌خورند و شفاف نمی‌شوند تا بی‌غرض با نبود آنها راه خود را بشناسد:
                                        لله درّ النّائبات فإنّها                         صدا اللئام و صیقل الأحرار ۱۳

در صنعت با لرزش قطعات بسیار کوچک، سالم را از ناسالم جدا می‌کنند. لرزش یک اثر واحد است، در هر چیزی عکس‌العملی دارد. استخفاف طاغوت بزرگ لرزش و زلزله است که فاسقین را به اطاعت و صالحین را به مقابله و مقاومت وامی‌دارد: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأطاعُوهُ إنَّهُم کانُوا قَوماً فاسِقینَ»۱۴

آن که سلامت فطرت را از دست داده و به بیماری خودپسندی و تکبر مبتلا شده، با سنخیتی که با متکبران دارد، به آنها می‌پیوندد و آن که شرافت فطری خود را حفظ کرده، از استخفاف متنفر می‌شود و به اهل کرامت اسانی می‌پیوندد.

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gifمسابقه‌ی تماشایی هابیلیان و قابیلیان
جریان قابیلی از ابتدای ورود انسان به این کره‌ی خاکی تاکنون رشد پیوسته داشته است. امروز جریان قابیلی به مرموزترین نقشه‌ها دست یافته است و به رساترین رسانه‌ها مجهز است و تمام سرچشمه‌های قدرت و ثروت را در چنگ دارد. در مقابل آن جریان هابیلی هم از بدو خلقت تاکنون لحظه‌ای درجا نزده است و از تمام تجربیات بهره‌مند است.

امام راحل وقتی می‌فرماید من بااطمینان می‌گویم که اسلام ابرقدرت‌ها را به خاک مذلت می‌کشاند،۱۵ خبر از پیروزی جریان هابیلی بر جریان قابیلی می‌دهد. وقتی امام راحل می‌گوید من بااطمینان می‌گویم که اسلام سنگرهای کلیدی جهان را یکی پس از دیگری فتح می‌کند۱۶ خبر از فتوحات جریان هابیلی می‌دهد. این دو تیم اکنون در حال مسابقه‌ی تماشایی خود هستند. تاکنون جریان هابیلی گل‌های سر‌نوشت‌سازی به جریان قابیلی زده است. پیدایش جمهوری اسلامی نقطه‌ی عطفی در تاریخ مسابقات این دو تیم است. شادابی و نشاط بازیکنان تیم هابیلی با گل طلایی براندازی نظام شاهنشاهی بعد از جشن‌های دو‌هزار‌و‌پانصد ساله و جشن تاجگذاری و تلاش برای انقلاب شاه و میهن تا بتوانند توپ را وارد دروازه‌ی هابیلیان کنند و موفق نشدند. بالاخره این تیم هابیلیان بودند که توپ را تصرف کردند و در دروازه‌ی قابیلیان نشاندند و جمهوری اسلامی به رسمیت شناخته شد.

پس از این پیروزی تیم قابیلیان بیکار ننشست. جنگ هشت‌ساله نیتی جز زدن گل و وارد کردن توپ در دروازه‌ی هابیلیان نداشت. ولی موفق نشدند، چون هدف به سازش کشیدن نظام جمهوری اسلامی بود. بعد از جریان دفاع مقدس، سیاست مدیران برنامه‌ی تیم قابیلیان از جنگ گرم به جنگ نرم انتقال یافت. ممکن است در ابتدای کار به دلیل غافلگیری، توپ مدتی در دست قابیلیان باشد و حتی وارد زمین هابیلیان شوند، اما دیدیم فتنه‌ی ۸۸ را که چگونه توپ تا لب دروازه‌ی هابیلیان آمد، اما وارد دروازه نشد. واقعاً صحنه‌ای تماشایی بود. به قول زهیر بن أبی سلمی: «وَ فِیهِنَّ مَلْهَىً لِلَّطِیـفِ وَمَنْظَرٌ أَنِـیـقٌ لِعَـیْنِ الـنَّاظِرِ الـمُتَوَسِّمِ»۱۷

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gifمصالحه برای رفع خستگی؟!
اکنون جریانات اقتصادی شیوه‌ای جدید در بازی دو تیم است. ممکن است توپ مدتی در دست قابیلیان باشد و حتی وارد زمین هابیلیان شوند و تا نزدیکی دروازه هم برسند، اما غصه‌ی جانکاه آنها وقتی است که دروازه‌بان توپ را مهار کند. فشار اقتصادی هدفی جز به سازش کشیدن نظام ندارد اما مردم نه از اخم ابر قدرت‌ها دلشک و نه از لبخند آنها دلگرم و نه از تهدید آنها مرعوب و نه به تطمیع آنها فریفته‌اند. تمام ترفندها مواضع ضعف را آشکار می‌کند و نظام به رفع مشکل می‌پردازد و سوراخ‌ها را مسدود می‌کند. ما مثل کشتی‌شکستگانی هستیم که دشمنان با هزاران تحقیق و بررسی، روزنه‌هایی در بدنه کشف می‌کنند و تمام توجهشان را به آن نقطه معطوف می‌کنند. اهل کشتی متوجه نقطه‌ی ضعف خود می‌شوند و آن را برطرف می‌کنند. این همان نکته‌ای است که قرآن کریم می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ»۱۸
امروزه در بحبوحه‌ی جنگ نرم، بصیرتی افزون بر گذشته مورد نیاز است، چون دشمن روی یک نقطه متمرکز شده است و آن عزم و اراده‌ی ما است تا عزم ما را بر استقلال و اراده‌ی ما را بر حفظ آزادی به اتصال و معامله بکشاند... یک سر سوزن خوشبینی همان و رشته‌ی کار از دست رفتن همان.

ما هر چه داریم، از برکت فشار دشمنان است. جنگ هشت‌ساله شاهد روشن این قضیه است. امام راحل در منشور جنگ دستاوردهای آن را بسیار دقیق و عمیق بیان کرده است. برکات مقاومت در جنگ نرم بسیار بیشتر از برکات مقاومت در جنگ گرم است، چون در جنگ گرم صبر ما را نشانه‌روی می‌کنند تا به سازش برسیم: «وَدُّواْ لَوْ تَکْفُرُونَ کَمَا کَفَرُواْ فَتَکُونُونَ سَوَاء»۱۹ می‌گویند همه را راضی کرده‌ایم تا به آن‌چه بر ملت فلسطین می‌گذرد، بی‌تفاوت باشند، شما چرا آرام نمی‌گیرید؟

در جنگ نرم باز هم مقصد به سازش کشیدن است و بی‌تفاوتی به سر‌نوشت فلسطین و هر مظلومی در جهان، اما با این تفاوت که در جنگ نرم بصیرت ما را نشانه رفته‌اند. می‌خواهند ما را به خود خوشبین کنند. در جنگ نرم دشمن از راه دوستی وارد می‌شود. فشارها برای خسته کردن از مقاومت و القای نوعی مصالحه برای رفع خستگی است؛ کمی عدول از اصول، اندکی زاویه‌گرفتن از صراط مستقیم.

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gifتمام دستاوردها از دست می‌رود اگر ...
به امام راحل می‌گفتند شرایط خود را به شاه بگویید. هرکس را بخواهید معرفی کنید. امام به مردم گفت خدایا تو شاهد باش به مردم گفتم اگر در ادامه‌ی راه لحظه‌ای تردید کنید، همه‌ی دستاورد‌ها را از دست خواهید داد و دیدیم مردم پذیرفتند و به راه ادامه دادند و نتیجه گرفتند.

امروزه در بحبوحه‌ی جنگ نرم، بصیرتی افزون بر گذشته مورد نیاز است، چون دشمن روی یک نقطه متمرکز شده است و آن عزم و اراده‌ی ما است تا عزم ما را بر استقلال و اراده‌ی ما را بر حفظ آزادی به اتصال و معامله بکشاند.

ابلیس به مادر و پدر نخستین ما گفت: «هَلْ أَدُلُّکَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَّا یَبْلَى»۲۰ و گفت: «و َقَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَـذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ* وَ قَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ فَدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ* فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَاتُهُمَا»۲۱

یک سر سوزن خوشبینی همان و رشته‌ی کار از دست رفتن همان. در کدام عصر و زمان چنین رویارویی پیش آمده که مؤمنین از همه‌ی راه‌ها مورد تهاجم باشند؟ ماهواره، اینترنت و ... به شیوه‌های هنرمندانه در تلاشند تا در عزم مردم رخنه کنند که امروز وجود دارد. به همین دلیل امام در وصیت‌نامه‌شان نوشتند من شهادت می‌دهم مردم ما از مردم مدینه در عصر رسول اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله و از مردم عراق در زمان علی علیه‌السلام بهترند. دلیل این امر واضح است. خداوند فرمود: «کُلاًّ نُّمِدُّ هَـؤُلاء وَ هَـؤُلاء مِن عَطاءِ رَبّکَ»۲۲ هابیلیان و قابیلیان هر دو در حال حرکتند و هر دو هر آنچه لازم داشته باشند، در اختیار دارند. چون در نتیجه‌ی اصطکاک دو دسته شکوفایی مطلوب حاصل می‌شود. هابیلیان در اصطکاک با قابیلیان چون الماس تراش‌خورده قیمتی‌تر می‌شوند. چه قیمتی بالاتر از این برای هابیلیان عصر ما که می‌گوییم همه‌ی انبیاء از معارف الهی تنها پنج حرف را به مردم آموختند، اما امام زمان ما بیست‌وپنج حرف را تعلیم می‌دهد. چون مردم هابیلی عصاره‌ی همه‌ی فضیلت‌ها هستند، همان‌گونه که قابیلیان ما عصاره‌ی همه‌ی رذایل از بدو تاریخ تا کنون هستند.

پی‌نوشت‌ها:
۱. سوره‌ی مبارکه أحزاب، آیه‌ی ۲۲: و چون مؤمنان دسته‌هاى دشمن را دیدند، گفتند: «این همان است که خدا و فرستاده‌اش به ما وعده دادند و خدا و فرستاده‌اش راست گفتند» و جز بر ایمان و فرمانبردارى آنان نیفزود.
۲. سوره‌ی مبارکه بقره، آیه‌ی ۲۵۷: خداوند سرور (سرپرست) کسانى است که ایمان آورده‌اند. آنان را از تاریکی‌ها به سوى روشنایى به در مى‌برد. و [لى]‌ کسانى که کفر ورزیده‌اند، سرورانشان [همان عصیانگران‌] طاغوتند که آنان را از روشنایى به سوى تاریکی‌ها به در مى‌برند. آنان اهل آتشند که خود، در آن جاودانند.
۳. بحارالأنوار، ج‌۴۵، ص ۵۱: «فَصَاحَ بِهِمْ وَیْحَکُم وَیْحَکُمْ یَا شِیعَةَ آلِ أَبِی سُفْیَانَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دِینٌ وَ کُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَکُونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْیَاکُمْ وَ ارْجِعُوا إِلَى أَحْسَابِکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْرَاباً» واى بر شما، اى شیعیان آل ابى سفیان! اگر دین ندارید و از روز محشر نمی‌ترسید، پس در دنیاى خود آزاده باشید و به حسب و نسب خود مراجعه کنید چرا که شما عرب هستید.
۴. سوره‌ی مبارکه مائده، بخشی از آیه‌ی ۳۲: و هر کس کسى را زنده بدارد، چنان است که گویى تمام مردم را زنده داشته است.
۵. همان: هر کس کسى را- جز به قصاص قتل، یا [به کیفر] فسادى در زمین- بکشد، چنان است که گویى همه مردم را کشته باشد.
۶. اصول کافی، ج۱، ص ۳۳۷: پروردگارا حجّت خودت را به من بشناسان که اگر حجّت خودت را به من نشناسانی، از دینم گمراه خواهم شد.
۷. سوره‌ی مبارکه فاتحةالکتاب، بخشی از آیه‌ی 7: کسانی که ایشان را نعمت داده‌ای.
۸. سوره‌ی مبارکه یونس، آیه‌ی ۸۱: موسى گفت: آن‌چه را شما به میان آوردید، سحر است. به‌زودى خدا آن را باطل خواهد کرد.
۹. سوره‌ی مبارکه طه، بخشی از آیه‌ی ۶۹: و افسونگر هر جا برود رستگار نمى‌شود.
۱۰. سوره‌ی مبارکه نساء، بخشی از آیه‌ی ۷۶: همانا نیرنگ شیطان همواره سست است.
۱۱. از غزلیات خواجه شمس‌الدین محمد، حافظ شیرازی
۱۲. سوره‌ی مبارکه آل عمران، بخشی از آیه‌ی ۱۰۳: و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید.
۱۳. کلیله و دمنه: نکویی دهاد خداوند حوادث و بلاها را که همانا زنگ ناکسان و فرومایگان است و زداینده‌ی زنگ آزادگان.
۱۴. سوره‌ی مبارکه زخرف، آیه‌ی ۵۴: پس قوم خود را [به نیرنگ‌] به نابخردى گرفت و آنان هم از او فرمان بردند، زیرا مردمى بدکار و بیرون از فرمان خدا بودند.
۱۵ و ۱۶. صحیفه‌ی امام، جلد ۲۰: پیام امام خمینی به مسلمانان ایران و جهان و زائران بیت‌الله الحرام،۱۳۶۶-۵-۶ 
۱۷. از معلقه‌ی زهیر بن أبی سلمی المزنی
۱۸. سوره‌ی مبارکه أعراف، آیه‌ی ۲۰۱: همانا کسانى که پرهیزگاری از خدا می‌کنند، چون از شیطان وسوسه‌ای به آنها برسد، خدا را یاد می‌کنند، زیرا مردمی صاحب بصیرتند.
۱۹. سوره‌ی مبارکه نساء، بخشی از آیه‌ی 89: دوست دارند همان‌گونه که خودشان کافر شده‌اند، [شما نیز] کافر شوید تا با هم یکسان باشید.
۲۰. سوره‌ی مبارکه طه، بخشی از آیه‌ی ۱۲۰: «اى آدم، آیا تو را راه بنمایم به درخت جاودانگى و ملکى که زایل نمى‌شود؟»
۲۱. سوره‌ی مبارکه اعراف، آیات ۲۰ و ۲۱ و ۲۲: «و گفت: پروردگارتان شما را از این درخت منع کرد تا مبادا از فرشتگان یا جاویدانان شوید.* و براى آن دو سوگند یاد کرد که من قطعاً از خیرخواهان شما هستم.* پس آن دو را بافریب به سقوط کشانید، پس چون آن دو از آن درخت چشیدند، برهنگى‌هایشان بر آنان آشکار شد.
۲۲. سوره‌ی مبارکه أسراء، بخشی از آیه‌ی ۲۰: همه را (هر دو دسته را) چه آن گروه را و چه این گروه را از عطای پروردگارت پی در پی عطا خواهیم نمود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۱ ، ۲۳:۵۶
سبحان رضائی

نخستین کنفرانس بین­ المللی مدیریت رسانه با مأموریت "بهره­ گیری از دانش و تجربه جهانی برای مدیریت رسانه­ های ایرانی" با حمایت سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و با مشارکت و همکاری مؤسسات و سازمان­های رسانه­ای، آموزشی و پژوهشی و دانشگاه­های صاحب کرسی در حوزه مدیریت رسانه در سراسر جهان، در 29 و 30 بهمن ماه سال 1391 برگزار خواهد شد. در این کنفرانــــــس از استادان، پژوهشـــگران و صاحب­نظــــران حوزه مدیریت رسانه و مدیران مجرب رسانه­ ای دعوت می­شود با ارائه مقاله، سخنرانی، تجارب مدیریتی و برگزاری کارگاههای آموزشی در راستای تحقق هدف اصلی کنفرانس در محورهای معین شده برای کنفرانس همکاری نمایند.

سایت رسمی کنفرانس :  http://www.icmm.ir      http://mmic.irib.ir

 ارسال چکیده مقالات تا تاریخ 15 آبان و اصل مقالات تا 15 آذر 1391

 

محورهای مقالات

 

      مباحث نظری

  • نقد و بررسی نظریه­ های نوین مدیریت رسانه
  • مدیریت رسانه و آینده­ آفرینی
  • بررسی جایگاه اخلاق­ در مدیریت رسانه
  • مدیریت راهبردی در رسانه
  • تفکر راهبردی در رسانه
  • مدیریت رسانه­ های دانش­بنیان
  • مفهوم ­شناسی رسانه پاک
  • چیستی مدیریت رسانه
  • نظارت و ارزیابی در سازمان­های رسانه­ ای

 

       چالش­ها و مسائل مدیریت رسانه

  • بررسی جایگاه آینده ­پژوهی در مدیریت رسانه
  • محیط ­شناسی در مدیریت رسانه
  • بررسی کاربرد نظریه­ های ارتباطات در مدیریت رسانه
  • مدیریت رسانه و افکار عمومی
  • بررسی و مقایسه چشم ­انداز و مأموریت سازمان­های رسانه­ ای
  • بررسی نقش فنّاوری­های نوین ارتباطی در مدیریت رسانه
  • بررسی محیط داخلی سازمان­های رسانه­ ای (منابع انسانی، بودجه، تجهیزات،سازمان­های غیر رسمی، فرهنگ سازمانی، قوانین و مقررات و ....)
  • مدیریت بحران و رسانه
  • معرفی کارکردهای مدیریت رسانه در فرهنگ، سیاست، اقتصاد، و ...
  • مدیریت خلاق و مدیریت خلاقیت و نوآوری در رسانه
  • بررسی رابطه مخاطب و مدیریت رسانه
  • رسانه و مدیریت تغییرات اجتماعی و فرهنگی
  • مخاطب شناسی و مدیریت رسانه
  • جهان امروز و مدیریت رسانه در جوامع چندفرهنگی
  • مدیریت رسانه و تغییرات سبک زندگی
  • بررسی نقش ایدئولوژی در مدیریت رسانه
  • بررسی ­های مناسب برای ارزیابی عملکرد سازمان صدا و سیما (رضایت عمومی، رفتار اجتماعی و ...)
  • فقه رسانه­ای:بایدها و نبایدهای مدیریت رسانه از منظر شریعت اسلامی  ·

 

       مدیریت رسانه در ایران

  • بررسی امکانات و فرصت­های خلق نظریات مدیریت رسانه در ایران
  • بررسی وضعیت آموزش و پژوهش مدیریت رسانه در ایران
  • بررسی هنجارهای رسانه­ ای در جمهوری اسلامی ایران
  • معرفی دستاوردهای مدیریت رسانه در ایران در دوره جمهوری اسلامی ایران
  • بررسی راهبردهای رسانه­ ای برای سازمان صدا و سیما در فضای ملی، جهان اسلام، منطقه­ ای و جهانی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۱ ، ۱۵:۰۴
سبحان رضائی

«سرمایه‌ی اجتماعی» واژه‌ای است که این روزها زیاد به گوش می‌رسد. اکنون پژوهشگران علوم اجتماعی در ایران -همانند پژوهشگران و سیاست‌مداران در دیگر کشورها- به اهمیت و ضرورت سرمایه‌ی اجتماعی پی‌برده‌اند. حتی برخی مدیران، بی این‌که درک درستی از این واژه داشته باشند، آن را به کار می‌برند و ادعا می‌کنند که برای افزایش سرمایه‌ی اجتماعی در زیرمجموعه‌ی خود برنامه دارند.

اما سرمایه‌ی اجتماعی چیست؟ مفهوم سرمایه‌ی اجتماعی را نخست جامعه‌شناسان ابداع کردند. این مفهوم به آنها کمک می‌کرد که در مورد رفتار جمعی انسان‌ها توضیحاتی ارائه کنند و نشان بدهند که چگونه کار جمعی و گروهی می‌تواند شکل بگیرد و استمرار یابد. از طرف دیگر، مفهوم سرمایه‌ی اجتماعی آن‌ها را قادر می‌ساخت که افزایش جرم و جنایت و نیز ضعیف بودن همبستگی مردم را در برخی مناطق تبیین نمایند.

سپس اقتصاددان‌ها نیز به گونه‌ای دیگر به مفهوم «سرمایه‌ی اجتماعی» روی‌آوردند. در آغاز دهه‌ی ۱۹۹۰ میلادی کشورهای تازه‌استقلال‌یافته‌ی بلوک شرق، بازسازی اقتصادی را آغاز کردند. برخی از این کشورها علیرغم این‌که از سرمایه‌ی مالی (پول) و سرمایه‌ی انسانی (متخصصان) برخوردار نبودند، باسرعت برنامه‌ی توسعه‌ی اقتصادی را پیش می‌بردند. در مقابل، کشورهای دیگری نیز بودند که با صرف هزینه‌های گزاف، پیشرفت کمی داشتند و برنامه‌های اقتصادی آن‌ها عموماً به شکست می‌انجامید، زیرا مردم با دولت همکاری نمی‌کردند و فساد اقتصادی به‌ قدری بالا بود که منابع توسعه را هدر می‌داد. این‌جا بود که اقتصاددانان واقف شدند برای توسعه‌ی اقتصادی، علاوه بر سرمایه‌ی مالی و سرمایه‌ی انسانی، نیاز به گونه‌ای دیگر از سرمایه هست که از جنس پول یا تخصص نیست. آن‌ها این نوع سرمایه را «سرمایه‌ی اجتماعی» نامیدند؛ سرمایه‌ای که بر خلاف انواع دیگر سرمایه، چندان ملموس و عینی نیست، قابلیت تملّک فردی ندارد و اجتماعی است و البته برای پیشرفت و بقای یک جامعه بسیار ضروری است.

سرمایه‌ی اجتماعی را به بیانی کوتاه و ساده می‌توان چنین تعریف کرد: «وجود روابط عمیق و گسترده‌ میان افراد جامعه». روابط عمیق، به معنی وجود اعتماد است و گستردگی روابط در جامعه نشانه‌ی وجود شبکه‌ی اجتماعی و روابط متقابل میان افراد آن است.

مجموعه‌ی مطالعات جامعه‌شناسان و اقتصاددانان، حکومت‌ها را نسبت به اهمیت سرمایه‌ی اجتماعی آگاه ساخت. بنابراین حکومت‌ها برای تأمین سرمایه‌ی اجتماعی برنامه‌ریزی کردند و هزینه‌های گزافی را به آن اختصاص دادند، زیرا به این باور رسیده بودند که بقای یک جامعه و حتی یک تمدن به سرمایه‌ی اجتماعی آن بستگی دارد. چه‌بسیار تمدن‌هایی که در ثروت غوطه‌ور بودند و از آخرین دستاوردهای دانش و فناوری نیز بهره‌مند بودند، اما به دلیل از دست دادن سرمایه‌ی اجتماعی دچار تشتّت و چندپارگی و بدبینی و بی‌اعتمادی شدند و تمدن از درون متلاشی شد.

با توجه به این مقدمه، سرمایه‌ی اجتماعی را به بیانی کوتاه و ساده می‌توان چنین تعریف کرد: «وجود روابط عمیق و گسترده‌ میان افراد جامعه». روابط عمیق، به معنی وجود اعتماد است و گستردگی روابط در جامعه نشانه‌ی وجود شبکه‌ی اجتماعی و روابط متقابل میان افراد آن است.

وجود سرمایه‌ی اجتماعی در حوزه‌ی «اجتماعی» به معنی روابط گسترده و اعتمادآمیز اعضای جامعه با یکدیگر است؛ سرمایه‌ی اجتماعی در «اقتصاد» بیشتر با روابط اعتمادآمیز بازیگران اقتصادی (مانند خریدار و فروشنده) عینیت می‌یابد. وقتی از سرمایه‌ی اجتماعی در حوزه‌ی «سیاست» سخن به میان می‌آید، به این معنی است که میان «دولتمردان» و «مردم» روابطی مبتنی بر اعتماد متقابل وجود دارد. یعنی هم مردم به مسئولین اعتماد دارند که سیاست و فرمانی بر خلاف مصلحت عمومی صادر نخواهند کرد و هم مسئولین دولتی به مردم اعتماد دارند و بر اساس همین اعتماد است که برنامه‌های کلان و سیاست‌های بلندمدت و قوانین را تنظیم می‌کنند و اطمینان دارند که مردم این سیاست‌ها و برنامه‌ها را پذیرفته‌اند و اجرا می‌کنند و قوانین را نیز رعایت می‌کنند.

سرمایه‌ی اجتماعی اگر در میان «مردم» حضور داشته باشد، رفاه و تأمین اجتماعی (Social security) و کاهش جرم و جنایت را به ارمغان می‌آورد.
سرمایه‌ی اجتماعی اگر در حوزه‌ی «اقتصاد» به کار گرفته شود، تولید ثروت و توسعه‌ی اقتصادی و کاهش فساد اقتصادی را به دنبال دارد.
سرمایه‌ی اجتماعی اگر در عالَم «سیاست» وجود داشته باشد، اعتماد سیاسی، مشارکت مدنی و کاهش شکاف بین حکومت و مردم را پدید می‌آورد.

اگر سرمایه‌ی اجتماعی سیاسی حکومت به اندازه‌ی کافی بالا باشد و مردم به اندازه‌ی کافی به حکومت اعتماد داشته باشند، در این صورت بذرهای تجزیه‌طلبی بین مردم رشد نخواهد کرد. بنابراین بسیار عاقلانه‌تر خواهد بود که حکومت این روش مناسبی برای بهبود و انباشت سرمایه‌ی اجتماعی است.

در این نوشتار، «دو مانع» در برابر رشد و انباشت سرمایه‌ی اجتماعی را معرفی می‌کنیم که اگر به آنها توجه شود، می‌توان از این دو دام پرهیز کرد و از کاهش ناخواسته‌ی سرمایه‌ی اجتماعی جلوگیری نمود. «تمرکزگرایی» و «نهادگرایی» هر دو برای سرمایه‌ی اجتماعی مضر هستند و دولت‌هایی که این سیاست‌ها را در پیش بگیرند، بخشی از سرمایه‌ی اجتماعی خود را از دست خواهند داد.

لازم به ذکر است که در تئوری‌های مدرن علوم سیاسی، اتفاقاً این دو مورد را به عنوان راهکارهایی برای تقویت قدرت دولت معرفی کرده‌اند و به دولت‌های سنتی توصیه می‌کردند که با استفاده از تمرکزگرایی و نهادگرایی، زمینه‌ی گذار از دولت سنتی به دولت مدرن را فراهم نمایند. این سیاست‌ها را هنگامی توصیه می‌کنند که هنوز پژوهشگران علوم سیاسی از «قدرت نرم» و مفهوم «سرمایه‌ی اجتماعی» بی‌خبر بودند و گمان می‌کردند هرچه قدرت سخت افزایش یابد، دولت کارآمدتر خواهد شد. نمونه‌ی بارز این سیاست‌ها را رضاخان پیگیری می‌کرد. رضاخان پهلوی با تمرکزگرایی و سرکوب قدرت‌های محلی و نیز تقویت نهاد دولت و دیوان‌سالاری سعی کرد که قدرت سختِ حکومت را افزایش دهد.

اعتماد بین مردم و نظام

«تمرکزگرایی» و «نهادگرایی» در نظر دیگر دولت‌های مدرنی که پیرو نسخه‌های مدرنیزاسیون و نوسازی غربی بوده‌اند نیز جایگاه ویژه و ممتازی دارد. اکنون اما این نظریات را کنار گذاشته‌انده و به دولت‌ها توصیه می‌کنند که به جای قدرت سخت، بر قدرت نرم خود بیفزایند. در این صورت باید به جای تمرکزگرایی، «تمرکززدایی» و به جای نهادگرایی، «انسان‌گرایی» را در پیش بگیرند. در ادامه به تأثیر این دو بر سرمایه‌ی اجتماعی اشاره می‌کنیم:

۱. تمرکززدایی: دولت‌های مدرن به‌شدت سعی بر ایجاد تمرکز در اداره‌ی امور داشته‌اند؛ به گونه‌ای که پایتخت‌ها مرجع تمام تصمیمات کشور به حساب آید. خواسته‌های مردم و مقامات محلی، تأثیر اندکی بر تصمیمات و سیاست‌های کلان کشور دارد و ارتباط میان حکومت مرکزی و نهادهای محلی یکسویه است: دولت مرکزی سیاست‌ها و قوانین را ابلاغ می‌کند و نهادهای محلی صرفاً موظف به اجرای آن هستند. هیچ تلاشی هم از سوی دولت مرکزی برای فهم شرایط خاص محلی و دخیل کردن این شرایط در سیاست‌های کلان صورت نمی‌گیرد.

این نگاه را در آموزه‌های جدید علوم سیاسی به چالش کشیده‌اند، زیرا تداوم آن باعث کاهش اعتماد به حکومت مرکزی می‌شود و در نتیجه دولت بخشی از سرمایه‌ی اجتماعی خود را از دست خواهد داد. تحقیقات نشان می‌دهد که «مردم به حکومت و قدرت محلی، بیش از قدرت ملی اعتماد دارند.» (Cooper,Knotts & Brennan 2008) بنابراین بسیار اهمیت دارد که در شهرهایی غیر از مرکز کشور، اعتماد سیاسی را تقویت کرد. حضور مقامات کشوری در استان‌ها و تماس نزدیک با مردم و مقامات محلی، سرمایه‌ی اجتماعی کلان کشور را افزایش خواهد داد.

۲. انسان‌گرایی: پیش از این، نهادگرایی و تقویت بروکراسی از روش‌های مفید برای کارآمد کردن دولت به شمار می‌رفت. هرچه نهادها به سمت انسان‌زدایی پیش بروند و نقش و تأثیر عوامل و احساسات انسانی در آنها کاهش یابد، این نهادها مدرن‌تر و دستگاه دیوان‌سالاری قوی‌تر می‌شود. نقطه‌ی آرمانی حکومت‌های مدرن این است که روندها چنان در نظام اداره‌ی کشور تعریف گردد که به خواسته‌های مردمی به صورتی خودکار و به شیوه‌ای سیستماتیک پاسخ دهد. رابطه‌ی شهروندان با حکومت یک رابطه‌ی ابزاری است و حکومت مانند یک ماشین بی‌احساس و خودکار، اما دقیق و پیشرفته، به مردم خدمت‌رسانی می‌کند.

اما مطالعات کنونی، کارآمدی این روش را زیر سؤال می‌برد. با انسان‌زدایی از نهادها فقط قدرت سخت دولت تقویت می‌شود. در حالی که کارآمدی پایدار و نزدیک شدن به دولت خوب (Good Government) در گروی افزایش قدرت نرم دولت است. در این صورت اتفاقاً باید نوعی رابطه‌ی انسانی میان مردم و حکومت شکل بگیرد. همه‌ی سیستم‌های ماشینی به نوعی نقص دارند و نمی‌توانند تمام خلأها و مشکلات کوچک را در نظر داشته باشند؛ حتی اگر بسیار دقیق و هوشمندانه طراحی شده باشند.

سرمایه‌ی اجتماعی اگر در عالَم «سیاست» وجود داشته باشد، اعتماد سیاسی، مشارکت مدنی و کاهش شکاف بین حکومت و مردم را پدید می‌آورد. این سرمایه‌ی اجتماعی، علاوه بر این‌که برای بقای تمدن ما ضروری است، به کاهش شدید هزینه‌ها در اجرای سیاست‌های کلان کشور می‌انجامد.


ارتباط انسانی مردم با حکومت می‌تواند باعث همدلی مردم و مسئولین شود. در نتیجه مشکلات به شکل بهتری کشف گردد و با همکاری بهتری حل شود. رابطه‌ی ماشینی میان مردم و حکومت، مردم را مشتریانی در نظر می‌گیرد که از خدمات دولت بهره‌مند می‌شوند. «کلاوس اوفه» این رویکرد نهادگرانه را «عمیقاً اشتباه، ساده‌انگارانه و شیئ‌پرستانه» توصیف می‌کند. او تأکید دارد که اصولاً اعتماد، به نهادها تعلق نمی‌گیرد، بلکه به انسان‌هایی تعلق می‌گیرد که در رأس آن نهاد هستند: «مادامی که خلبان هواپیما را ببینیم که در جای خود مستقر است و به توانایی‌های او اعتماد داشته باشیم، استفاده از خلبان خودکار در هنگام پرواز هواپیما نگران‌کننده نیست. در نتیجه نهادها دقیقاً به اندازه‌ی افرادی که در دفاع، تفسیر، ابتکار و حمایت وفادارانه از آنها شرکت دارند، سزوار اعتمادند.» پس پیچیده کردن و تقویت نهادها نمی‌تواند به افزایش سرمایه‌ی اجتماعی بینجامد. به جای این باید سیاست انسان‌گرایی را در پیش گرفت و به جای واسطه قرار دادن نهادها در رابطه‌ی میان حکومت و مردم، خود مسئولین و حاکمان به صورت مستقیم با مردم در تماس باشند. رابطه‌ی انسانی و همدلانه میان مردم و حکومت، شهروندان را در روند رسیدن به خواسته‌هایشان مشارکت می‌دهد. مشارکت و همدلی مردم و مسئولین که از خاصیت‌های ارتباط انسانی شهروندان با حکومت است، اعتماد سیاسی را افزایش می‌دهد و در نتیجه سرمایه‌ی اجتماعی حکومت انباشته می‌گردد. اعتماد و همدلی مردم با سیاست‌های حکومت باعث می‌شود که آنها نیز تا حد توان در اجرای این سیاست‌ها و برنامه‌ها همراهی نمایند و نتیجه‌ی مطلوب‌تری حاصل آید.

جمع‌بندی
اکنون ما در دورانی به سر می‌بریم که دنیا با کاهش سرمایه‌ی اجتماعی و اعتماد سیاسی مواجه است. از این کاهش بی‌سابقه‌ی اعتماد سیاسی، با عنوان «زوال اعتماد سیاسی» (Decline of Political Trust) یاد می‌کنند. یکی از نشانه‌های این وضعیت وخیم، بحران مشارکت سیاسی است که نگرانی‌های بسیاری را در میان سیاستمداران و عالمان سیاسی برانگیخته است. رابطه‌ی روشنی میان میزان مشارکت سیاسی فرد و احساس اعتماد سیاسی وجود دارد (Li & Marsh 2008). کاهش اعتماد سیاسی، به کاهش مشارکت سیاسی در غرب انجامیده است .(Mechanic 1996)

این نوشتار دو روش را برای تقویت اعتماد سیاسی و سرمایه‌ی اجتماعی پیشنهاد کرده است: «تمرکززدایی» و «انسان‌گرایی». حضور مسئولان کشور در شهرهای مختلف و ارتباط چهره‌به‌چهره‌ی آنها با مردم، دقیقاً در خدمت افزایش سرمایه‌ی اجتماعی قرار دارد. همان‌طور که در این نوشتار مورد تأکید قرار گرفته، این سرمایه‌ی اجتماعی، علاوه بر این‌که برای بقای تمدن ما ضروری است، به کاهش شدید هزینه‌ها در اجرای سیاست‌های کلان کشور می‌انجامد.

ارجاعات:
1. Cooper, C., Knotts, H., & Brennan, K. "The Importance of Trust in Government for Public Administration: The Case of Zoning",Public Administration Review. 68,3, 459, 2008.
2. Rahn, Wendy, & Rudolph, Thomas "A TALE OF POLITICAL TRUST IN AMERICAN CITIES",Public Opinion Quarterly. 69,4, Pg 530, 2005.
3. Li, Y., & Marsh, D. , "New Forms of Political Participation: Searching for Expert Citizens and Everyday Makers",British Journal of Political Science, 38,2, Pg 247, 2008.
4. Mechanic, David, "The Logic and Limits of Trust", Contemporary Sociology, 25,4, Pg 455, 1996.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۱ ، ۱۳:۲۱
سبحان رضائی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۱ ، ۱۳:۱۷
سبحان رضائی